رییس موسسه مطالعات اقتصادی بامداد در گفت وگویی تفضیلی با خبرگزاری خبرآنلاین در پاسخ به این سئوال که برخی از نوبلیست ها هم تاکید کرده اند که دیگر برنامه ریزی متمرکز به این شیوه ای که الان در کشور ما اجرایی می شود،معنایی ندارد و اصولا خیلی از کشورهای دنیا به جای برنامه استراتژی دارند،موضوعی است که محل چالش دو نحله فکری در اقتصاد ایران است،گفت: همين طور است كه شما اشاره مي كنيد؛ برنامه هاى توسعه در بسيارى از كشورهاى توسعه يافته متوقف شده است و بعضى از كشورهاى در حال توسعه هم برنامه هاى توسعه را متوقف كرده اند. دليل اين مساله هم اين نيست كه در شرايط فعلى نيازى به برنامه ريزى نيست و يا به عبارت ديگر آنقدر دنيا متغير شده است كه دوران برنامه ريزى به سر آمده،بلکه اين طور نگاه كردن به برنامه ريزى غلط است. از ابتدا برنامه ريزى كارى نمي كرده است. ولى انسان و مخصوصا حكومت گران هميشه همزمانى را به نفع خود به عليت ترجمه و تعريف كرده اند. در واقع اگر در كشورهايى هم كه برنامه ريزى كرده اند و موفق شده اند تنها يك همزمانى اتفاق افتاده است . علت موفقيت كشور را در جاى ديگرى بايد جستجو كرد.
وی افزود: بنابراين بحث من اين است كه هر برنامه اى در درون خودش ناكارآمدى و تضاد دارد و لذا نمي توان يك كشور را با برنامه جلو برد. چون هر كشورى با محرك هاى ديگرى حركت مي كند.
او با بیان اینکه برنامه و به طور مشخص برنامه هاى توسعه بر پايه چند محور طراحى مى شوند،اظهارداشت:همه آنها به دليل نداشتن اصالت برنامه را غيركارآمد مي كند. به چند تا از اين عوامل به عنوان نمونه اشاره مي كنم:
در درجه اول برنامه ريزان فكر مي كنند كه جامعه و اقتصاد قابل پيش بينى است و چون قابل پيش بينى است ، بنابراين مي توانند در آن هدف بگذارند ( چون هدف هم بايد پيش بينى شود). مدت هاى زيادى است كه جامعه و اقتصاد يك CAS تلقى مى شود. يعنى يك سيستم سازگار و پيچيده Complex Adaptive System . اين سيستم ها به دليل مكانيسم ها و پويايى هاى درونى اشان داراى حركت غيرخطى و لذا غير قابل پيش بينى اند. در اين صورت چگونه يك سيستم غير قابل پيش بينى ، پيش بينى پذير شود.
ایمانی راد عنوان کرد: دوم هر سيستمی برنامه ريزى بر اساس اصل قطعيت است؛ يعنى مكانيسم هايى وجود دارد كه به عنوان ابزار ميتواند برنامه را به مقصود برساند. اصل قطعيت از فيزيك نيوتون گرفته شده است . نيوتون جهان را همانند يك ماشين مي دانست كه با مكانيسم هاى خاص خودش كار مي كند و قطعيت جزء لاينفك اين ماشين است. هر چند كه اصل قطعيت در برگيرنده اصل پيش بينى پذيرى است ولى فراتر از آن مى رود. بنابراين برنامه ريزان هم اقتصاد را همانند يك ماشين مي دانند كه سياست گذاران بايد اين ماشين را به مقصود خود برانند. چنين قطعيتى بر اساس فيزيك جديد ( فيزيك كوانتوم ) رد شده است و به جاى آن اصل عدم قطعيت مطرح شده است . بسيارى از علوم اقتصادى و مديريت بر اساس چنين اصلى بنا نهاده شده اند. بنابراين چنين اصل قطعيتى كه در روابط مهندسى وجود دارد در اجتماعات اقتصادى وجود ندارد.
رییس موسسه مطالعات اقتصادی بامداد با بیان اینکه سومین عامل در هر برنامه اى بر اساس اصل عليت نوشته مى شود،یادآورشد: يعنى اگر سرمايه گذارى زياد شود نرخ رشد اقتصادى هم زياد مى شود. برايش هم ضريب تعيين مي كنند. بحث هم من الان نفى اين رابطه نيست . ولى مي خواهم اصل عليت را مقدارى در موردش صحبت كنم . وقتى ما مي گوييم رابطه بين اين دو يك رابطه علّى و پازيتيو است ، يعنى همه جا اين اتفاق مى افتد. در حالي كه در جاهايى ديده شده كه با بالا رفتن حجم سرمايه الزاما نرخ رشد اقتصادى بالا نرفته است و در بعضى از كشورها اين اثر گذارى بيشتر بوده است و در بعضى كمتر بوده است .
او افزود: ممكن است در يك جا هم نرخ رشد اقتصادى را پايين بياورد. بنابراين اين اصل عليت جاى ترديد وجود دارد. با اعمال يك سياست فرض برنامه ريزى بايد اين باشد كه نمي توان نتايج آن را پيش بينى كرد. در اين صورت پديده اى ظهور پيدا مي كند يا emerge مى شود كه برنامه ريز نمي توانسته است آن را پيش بينى كند. اين همه اتفاقات غير قابل پيش بينى همين پديده هاى ظهور يافته emergent phenomenon هستند كه تنها بايد از آنها استقبال كرد و آنها را پايش كرد. ولى نمي توان آنها را پيش بينى كرد.
ایمانی راد گفت: همين مساله ما را به اصل چهارم مي برد؛ در برنامه چون اصل عليت پيش فرض برنامه است ، بنابراين بر اساس عملكرد چندين سياست نتايج خاصى تحصيل مى شود. با توجه به اينكه نتايج سياست ها آن چيزى نخواهد بود كه سياست گذاران پيش بينى مي كردند ، و از همه مهمتر نتايج سياستها در يك پويايى شناسى بسيار پيچيده روى هم اثر مي گذارند، حاصل چيزى غير قابل پيش بينى و غير قابل تصور خواهد بود. بنابراين همزمانى سياستها خودش پيچيدگى برنامه را بيشتر مي كند و آن را غير قابل پيش بينى و لذا غير قابل اعتماد مي كند.
او با بیان اینکه فرض پنجمى پشت برنامه ها است که ميزان تسلط و فهم برنامه ريزان است ، گفت: اينها تصور مي كنند كه اقتصاد را خوب مي شناسند و بنابراين مي توانند آن را كنترل و هدايت كنند. اين فرض اساسا غلط است . به همين دليل است كه يك چيزى را به عنوان اهداف پيش بينى مي كنيم در حاليكه يك چيز كاملا متفاوت به وجود مى آيد. بعد فكر مي كنيم كه برنامه بد نوشته شده است ، در حالي كه اين مشكل نوع برنامه نيست ، مشكل در خود برنامه و مكانيسم برنامه ريزى است . شما بايد خدا باشيد تا بتوانيد يك برنامه خوب بنويسيد. و چون خدا نيستيد به راحتى بخش مهمى از اتفاقات اثر گذار بر برنامه در بيرون برنامه اتفاق مى افتد. در نتيجه همه برنامه به هم مى ريزد.
ایمانی راد تاکید کرد: با توجه به چند نكته مهم كه در پارادايم برنامه ريزى شك ايجاد مي كند ، مي توان نتيجه گرفت كه اساسا برنامه ريزى كارى نمي كند ولى چون در جاهايى خودش را بر اقتصاد تحميل مي كند بر عكس تبديل به يك مانع براى توسعه اقتصادى مي شود.
او گفت: معمولا بحث مي كنند كه در كره جنوبى برنامه هاى توسعه اين كشور را تكان داد. سئوالى كه من دارم اين است كه بر اساس چه تحليلى توسعه كره جنوبى ناشى از برنامه ريزى بوده است . وقتى دو پديده با هم اتفاق مى افتند (همزمانى ) ، چرا ما فكر مي كنيم كه رابطه عليت هم بين آنها است . وقتى ما دست خودمان را حركت مي دهيم هم پشت دست و هم روى دست تغيير مي كنند و همزمان با هم تغيير مي كنند. ولى نمي توانيم علت حركت پشت دست را ناشى از حركت روى دست بدانيم .
این اقتصاددان خاطرنشان کرد: چون اين دو فقط همزمانند. اگر نكته برنامه ريزى را در كره دنبال كنيم متوجه مى شويم كه يك سرى سياستهاى درست و تهاجمى اتخاذ شده است كه اين سياستها كره جنوبى را به جلو برده است . ممكن است يك عده اى بپرسند كه خب همين برنامه بوده است . ولى نكته مهم اين است كه سياست هاى اثر بخش اصلا نياز به برنامه ندارد. بنابراين اگر كره جنوبى برنامه اى هم نميداشت باز به همین ترتيب پيشرفت مي كرد، شايد با سرعت بيشترى پيشرفت مي كرد. چون من روى آن مطالعه نكرده ام نمي توانم با قوت اين نتيجه را بگيرم . ولى فرضم اين است .
]]>