درباره کتاب آیا رهبران، رهبر زاده میشوند یا رهبری را فرا میگیرند؟؛
پس از مرگ اسکندر، فرماندهانش بر سر تقسیم میراث و این که چه کسی قدرت را به دست گیرد با هم به نزاع پرداختند. گرچه پیروزیها و فتوحاتش به مراتب بیش از پیشینیانش بود، اما هیچ سعی و کوششی در جهت انسجام و ادغام سرزمینهای مغلوب ننمود. از آنجا که برقراری نظم و سازماندهی امپراتوری پهناوری که به دست آورده بود دشوارترین کاری نبود که بر عهده گیرد، تصمیم گرفت بدان نپردازد، تصمیمی که شاید بیشتر با شرایط و اقتضای دورانش مرتبط بود تا شخصیتش. در نتیجه، ظرف چهل سال یا اندکی بیشتر، امپراتوریای که اسکندر به وجود آورده و به کمک نیروی جذبه و شخصیت افسانهایاش متحد نگه داشته بود، در کشمکشهای خصمانه فرماندهانش بر سر قدرت تکهتکه و از هم گسیخته شد. اسکندر جزو آن دسته افرادی قرار میگیرد که جهان را آنطور که اکنون میشناسیم شکل داد. او تاریخ تمدن را تغییر داد؛ کاری که البته چندان آسان نیز نبود! اسکندر اولین فاتح قدرتمندی بود که به یونان، مصر، آسیای صغیر و آسیا تا سرحدات هند غربی دست یافت؛ و حد و حدود آنچه در آن دوران، زمین مسکونی شناخته میشد تعیین کرد. تنها پس از سفرهای پرتغالیها و اسپانیاییها در اواخر قرن پانزدهم بود که اروپاییها دریافتند فراتر از اسکندر رفته و سرزمینهای جدیدی کشف کردهاند. اسکندر جهان، و نه فقط مرزهایش، را تغییر داد…
در دوران شکوفایی اینترنت، اغلب با روزنامه نگارانی مواجه می شدم که شگفتزده می پرسیدند رهبری در عصر « اقتصاد نوین » چه تفاوتی با زمان سابق دارد. پاسخ معمول من به چنین پرسشی، این است که اقتصاد نوین واقعا نوین نیست، بلکه همان اقتصاد قدیمی است که از فن آوری جدید بهره می جوید. سعی می کنم به آنان توضیح دهم که بسیاری از مستحکم ترین و قوی ترین اصول رهبری، اصول قدیمی هستند و به زمان های دور تعلق دارند. برای نمونه خاطرنشان می سازم که بسیاری از اصول رهبری زمان اسکندر مقدونی هنوز هم قابل اجرا هستند و به یاد این روزنامه نگاران می آورم که کسب شهرت و افتخار فعالیتی است که زمان نمی شناسد. در تاریخ، از دیرباز تا کنون، همگان به دنبال شهرت بوده اند. گویا ناپلئون بناپارت بوده که گفته است، « شهرت ناپایدار، اما گمنامی ابدی است! »
پس از آن که چندین بار به پرسش هایی در باره اَشکال جدید رهبری چنین پاسخی دادم، بر آن شدم در باره روش رهبری اسکندر مقدونی به تحقیق دقیق تری بپردازم. بدین ترتیب خود را در داستان زندگی اسکندر غوطه ور ساختم. مطالعه کتابی در باره زندگی اسکندر مرا به سمت کتابی دیگر و به همین ترتیب کتاب های دیگری هدایت کرد، و وارد سرگذشت او شدم. فتوحات و کشورگشایی های اسکندر ذهن مردمان بی شماری را به خود مشغول داشته است، و دیگر به ذهن من نیز راه یافته بود.
اسکندر کبیر: حکاکی روی عاج از مقبره سلطنتی ورگینا، مقدونیه
بررسی و تفحص در زندگی اسکندر، سفری دلفریب و مفتون کننده به تاریخ رهبری بود. با شگفتی بسیار متوجه شدم که با این سفر خاطراتم را نیز به یاد می آورم. یادم آمد هنگامی که کودکی بیش نبودم چگونه داستان گره گوردیوس ( ۱) مرا مجذوب و فریفته خود کرده بود،
کتاب آیا رهبران، رهبر زاده میشوند یا رهبری را فرا میگیرند؟؛
كند و كاوی در زندگی اسكندر مقدونی