مدارس غير انتفاعي و نياز به بازنگري اساسي

آخرین قهوه با آقای روحانی
آوریل 15, 2021
دوران جدید ایران
ژوئن 22, 2021
والديني كه دانش آموز دارند با نظام آموزشي؛ مدارس دولتي ؛ غيرانتفاعي و نحوه كار آنها آشنايي دارند و عموماً به چند دليل فرزندان خود را در اين مدارس ثبت نام مي كنند آنها را مي توان در چهار گروه تقسيم بندي نمود:
 
 گروه اول: والدين با ديدگاه پانسيوني:
 اين گروه از والدين صرفا مدارس غير انتفاعي را همانند پانسيونهاي خاص مي بينند كه فرزندان را از ساعت 7 صبح الي 15 نگهداري مي كنند و هر چه ساعات بيشتري توسط مدارس اعلام گردد اين گروه اشتياق بيشتري براي ثبت نام خواهند داشت غالباً اين دسته از زوجها، كارمندان دو يا چند شغله ادارات هستند و انتظار آنها بيشتر نگهداري و شايد گاهي پر كردن وقت فرزندانشان توسط مدارس هستند، از سوي ديگر برخي از مدارس هم با زيركي برنامه هاي خارج از قاعده و فضايي را به والدين پيشنهاد مي دهند غافل از اينكه هيچ يك از اين برنامه ها به درد دانش آموزان نمي خورد فقط وقت آنها را به بطالت مي گذراند.
 
 گروه دوم: والدين با ديدگاه سوپرماركتي:
 والديني هستند كه مدارس را در حد سوپرماركت مي بينند و انتظارشان از اين مدارس اين است كه چون هزينه پرداخت مي كنيم قاعدتاً مدرسه هم بايد طبق نظر آنها برنامه را طراحي كند به بيان ديگر اگر درس سخت است آسانش كنند ؛ شعر حفظ نكنند؛ سئوالات آزمون را به همراه پاسخ كامل به دانش آموزان بدهند ؛ سئوالات آزمون رياضي همان باشد كه در كتاب است، گاهي اصلا فرزندانشان حال و حوصله امتحان ندارند خود را به ناخوشي مي زنند امروزه هم كه موضوع كروناست عنوان مي كنند فرزندمان گرفتار كرونا شده است و از اين نوع دليل تراشيها كه بر همگان مسجل است كه ياوه اي بيش نيست، علي ايحال انتظار اين بزرگواران از مدرسه بگونه اي است كه آب در دل فرزندشان تكان نخورد دليل اين نوع برخورد را هم پرداخت شهريه مي دانند و اعتقاد دارند اگر قرار بود اين همه سختي بكشند خوب به مدرسه دولتي مي رفتند! بگذريم كه مدارس دولتي هم خود به مصيبتهاي بيشتر از اين گرفتار شده اند كه در جاي خودش به آن خواهم پرداخت. متاسفانه كادر برخي مدارس هم با اين گروه هماهنگ هستند و تلاش مي كنند خواسته هايشان را برآورده كنند چون آنها هم از اين واهمه دارند كه مبادا اين عتيقه ها از مدرسه شان رخت بربندند و به مدارس ديگر بروند مدارس غير انتفاعي هم الحمدالله زياد است متقاضي براحتي مي تواند به مدرسه ديگري رفته ثبت نام كند.
 
گروه سوم: والدين با رويكرد تفرعني
 والديني هستند كه بخاطر تمكن مالي و حس برتري جويي در اين مدارس ثبت نام مي كنند و از اين مدارس هم انتظارهاي خارج از قاعده آموزش و برنامه هاي فضايي دارند؛ از مدارس مي خواهند كه در برنامه هايشان آموزش آواز ؛ كار با سازهاي مختلف ؛ طراحي نرم افزار و رباتيك ؛ آموزش زبان فرانسه و آلماني و اردوهاي خارج از كشور… بگنجانند و معمولا در خانواده با تفرعن و فخر اين نوع مدارس را به رخ يكديگر مي كشند ؛ و نقل محافل خانوادگي است هر چقدر هم پول بيشتري بدهند گويا برنده اين بازي پر از حماقت هستند در اين وسط آن فرزند بخت برگشته كه ابزار دست چنين اوليايي است دچار يك گيجي و سردرگمي شده و راه خود را نمي تواند تشخيص دهد و معمولا آسيبهاي جدي به آنها وارد مي شود. برخي به آنها متوهمين مجوف هم مي گويند؛ جالب است كه معمولا اين نوع مدارس در همه شهرها البته بيشتر در مراكز استانها تشكيل مي شود و كادر مدرسه هم چون نبض جامعه را مي شناسد شرايط را براي اين تازه بدوران رسيده ها و نوكيسه ها فراهم مي كنند و با اخذ شهريه نجومي سود خوبي هم به جيب مي زنند.
 
گروه چهارم: والدين با رويكرد منطقي
 والديني هستند كه بدليل تعدد دانش آموزان در مدارس دولتي كه معمولا 30 الي 45 نفر را در هر كلاس طبقه بندي كرده اند روي به مدارس غيرانتفاعي آورده اند و متاسفانه با سه گروه فوق الذكر در هم آميخته اند؛  هدف اين دسته از والدين آموزش صحيح در يك چارچوب مشخص و سخت گيريهاي منطقي از سوي مدارس هستند انتظار دارند كه كادر مدرسه با عدالت با دانش آموزان رفتار كنند ؛ روي مهارت آنها كار كنند بازيهاي گروهي و آموزشهاي تيمي به آنها ارائه نمايند و با قاطعيت فرزندان را در مقابل مشكلات قرار دهند و تاب آوري و تحمل آنها را افزايش دهند اين دسته از والدين نه جز متمولان هستند و نه به دنبال ارائه خرده فرمايش به كادر مدرسه ، برخي از همين بزرگواران از هزينه زندگي خود مي زنند تا فرزندانشان آينده درخشاني داشته باشند  ولي متاسفانه بدليل حضور اوليا از سه گروه قبلي اجازه چنين حركتي را به كادر مدرسه نمي دهند و به نوعي بي انگيزگي را در اين دسته از فرزندان ايجاد مي كنند؛ آموزگاري كه با دقت نظر به دانش آموزان تكليف مي دهد و از آنها مي خواهد كه در سر وقت آن را انجام دهند همان گروه مخرب اعتراض مي كنند؛ با مدرسه تماس گرفته و به روشهاي تخريبي ديگر متوسل شده و راه را به روي آموزگار جدي و قاطع مي بندند و متاسفانه كادر مدرسه بخاطر موضوع اخذ شهريه كوتاه آمده و با كدخدامنشي مسئله را فيصله مي دهند و اين بزرگترين ضربه اي است كه به روح و روان بچه ها وارد مي شود؛
وقتي آموزگار در طول سال وعده امتيازهاي خاص به دانش آموزان مي دهد آن هم براي كارهاي خارج از تكليفي كه انجام داده اند ولي دانش آموز در پايان سال كارنامه همكلاسيهاي خود را مي بيند كه همه الحمدالله خيلي بالاتر از انتظار هستند صحبتهاي آموزگارش در طول سال همچون فيلم از جلوي چشمش رژه مي رود و به خود مي گويد پس امتيازهاي من كجا رفت؟ وعده و وعيدهايي آموزگارم چه شد؟ يعني كذب بودند؟ آيا فراموشش شده است؟ آيا فقط براي دلخوشي ما اين حرفها را مي زده؟ واي چقدر استرس براي من درست شد تا تكاليف را سرموقع ارسال كنم، چقدر به خودم فشار آوردم كه در زمان مقتضي ارائه هاي خود را ضبط كرده براي آموزگارم بفرستم خوب من هم اگر مي دانستم مي توانم فردا يا فرداهاي ديگر آن را انجام داده و ارسال كنم چرا براي خودم اين همه استرس درست كردم؟ تازه فهميدم برخي از اين همكلاسيهايم نه تنها تكاليف اجباري را ارسال نكرده و هيچ گونه ارائه اي نداشته اند بلكه امتحان هم نداده اند و امتياز خيلي خوب  هم گرفته اند! نمي خواهم آموزگار را به تنهايي مورد ملامت قرار دهم چون ايشان نيز در اين چرخه معيوب فعاليت مي نمايد و شايد چاره اي جز كنار آمدن با سيستم ناكارآمد ندارد .
تكليف چيست؟ با اين حس بي انگيزگي چه بايد كرد؟ چگونه مي توانيم براي سالهاي بعد  به چنين فرزنداني كه مسئوليت پذير هم هستند انگيزه دهيم؟ آيا اين عزيزان دچار سرخوردگي نمي شوند؟ آيا قادر به پاسخگويي به سئوالات آنها هستيم؟ اگر آموزگار جديد چنين وعده هايي داد چگونه آن را هضم كند و ارتباط برقرار نمايد؟ متاسفانه تركيب اين چهار گروه كه غيرمتجانس هم هستند در سرنوشت دانش آموزان از نقطه نظر روانشانسي بسيار موثر است؛ قبل از تاسيس مدارس غيرانتفاعي همه دانش آموزان در مدرسه ملي درس مي خواندند در سه نوبت از آنها آزمون گرفته مي شد و با كسب نمره از يكديگر متمايز مي شدند؛ “قبول”؛ “مردود” ؛ “تجديد” واژگاني بودند كه براي دانش آموزان معني داشت و هر كسي به ميزان تلاشش نتيجه كار خود را با كسب يكي از سه واژه فوق دريافت مي كرد و گاهي براي اخذ كارنامه روزشماري و استرس داشتند كه چه خواهد شد، البته نمي خواهم آن روش را تقديس كنم كه آنهم ايرادات چشمگيري داشت ولي امروز هيچ يك از دانش آموزان و حتي والدين معزز علاقه اي به گرفتن كارنامه ندارند چون مي دانند نامه آنها نانوشته خيلي خوب است انتظار كمتر از آن را اصلا ندارند.
كادر مدرسه هم به خوبي مي داند كه بايد حرمت دار والدين باشد تا سال بعد براي ثبت نام به آنها مراجعه كنند؛ اين چرخه معيوب به تربيت دانش آموزان ناكارآمد و بي سواد خواهد انجاميد؛ و اگر فكري به حال اين سيستم آموزشي نكنيم قطع يقين با بن بستهاي بزرگتري مواجه خواهيم شد؛ از وزارت آموزش و پرورش هيچ انتظاري نيست چون در 40 سال گذشته نشان داده از شايستگي و شعور به دور است و فقط دچار شعارزدگي شده است ليكن انتظار مي رود مدارس غير انتفاعي برجسته  با همكاري والدين فرهيخته  و با اتكا به آموزگاران شايسته با قاطعيت و بدون مسامحه در جهت افزايش گروه چهارم راه خود را براي كمك به تعليم و آموزش صحيح دانش آموزان فراهم كنند و با مروري بر فرايند غلط حاكم بر سيستم و اصلاح آن با يك برنامه مدون و كاربردي به تربيت فرزندان ايران زمين كمك كنند تا شايد بتوانيم در آينده به خود بباليم كه ما هم مي توانيم در جهت افزايش بهره وري كشور تلاش نماييم.
نوشته:دكتر سعيد صياد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *