کشتی به گل نشسته آموزش عالی

FATF چیست و عضویت در آن چه اهمیتی دارد؟
دسامبر 24, 2020
آخرین قهوه با آقای روحانی
آوریل 15, 2021

مقدمه: در برهه ای از زمان قرار داریم که امکان انجام اصلاحات ساختاری و فرایندی بیش از هر زمان دیگری فراهم است . آیا بهتر نیست از این فرصت طلائی استفاده بکنیم و یکبار و برای همیشه دامن نظام اداری کشورمان را از بلیه ساختار های بد و ناکارآمد ، که حاصلی جز بار اضافی بر دوش نظام و در نهایت مردم ما ندارد پاک کنیم؟ متنی که در زیر می آید بیک نمونه از ده ها نمونه از این دست مشکلات اشاره شده شده است. مشکل آموزش عالی، با توجه به آثار بلند مدت آن، همواره یکی از دغدغه های مسئولین بوده است. باشد که این نوشته تذکری باشد به مدیریت جدید دانشگاه آزاد و وزیر آموزش عالی، تحقیقات و فناوری که بزودی مسوئلیت خطیر هدایت کشتی آموزش عالی را بعهده خواهد گرفت.

علت وجودی سازمان‌ها، تحقق آرمان های کسانی است که از مشروعیت هدف گذاری برخوردارند و در نتیجه در عملکرد سازمان ذینفع هستند. هر چند سازمان ها علی القاعده برای پاسخگویی به نیازهای ذینفعان بوجود می آیند لیکن گاهی عدم همسویی منافع با اهداف ذینفعان، آن را دچار تعارض می سازد و گاه این تعارض آنقدر شدید می شود که سازمان از هدف اولیه خود منحرف می شود و به ابزاری جهت تحمیل نظر یک طرف به طرف دیگر تبدیل می شود. معمولاً این گونه سازمان ها در انجام تکالیف و مسئولیت های اجتماعی خود توفیق پیدا نمی کنند و علت وجودی خود را به هر علت از دست می دهند و چون اراده ذینفعان قدرتمند، بر حفظ آن است، نگهداری آن هزینه ساز می شود و هزینه آن به ذینفعان فاقد قدرت تحمیل می گردد. این گونه سازمان ها بسان یک کشتی هستند که در زمان خود برای عبور از دریاها و اقیانوس ها و رسیدن به بنادر طراحی و ساخته شده اند و به آب افکنده شده اند. مدیران آنها نیز در نقش ناخدا با تدابیر خاص با استفاده از ابزارهای ناوبری و به کمک متخصصین زبده آن را در میان امواج متلاطم، و با مقابله با شرایط نا مطلوب مانند جذر و مد یا باد مخالف به طرف بندر مورد نظر هدایت کرده اند.

بعضی از کشتی ها بدلیل داشتن نقص فنی ، نداشتن ظرفیت و یا در جریان طوفان های سهمگین دریایی درهم می شکنند؛ که این می تواند ناشی از بی تدبیری ناخدای کشتی در پیش بینی چنین طوفان هایی و یا کافی نبودن تجهیزات برای مقابله با چنین حوادثی باشد. بعضی از کشتیها نیز بدلیل سنگینی و یا کم عمق بودن آبها و عدم تصور وجود جزر بعد از هر مدّی، کماکان به مسیر خود ادامه می دهند، و هنگامی که با جزر شدید مواجه میشوند احتمالاً به گل می نشینند و از حرکت باز می ایستند. مضحکتر اینکه مدیرانی هستند که بروز جزر را پیش بینی می کنند ولی بجای اینکه از مهلکه فرار کنند یا از بار کشتی بکاهند وجلوی بگل نشستن را بگیرند ، برای خنثی کردن جریان های جزر و مدّ، مبادرت به زدن ستون های عظیم در زیر کشتی می کنند و کشتی را از حرکت و تلاطم باز می‌دارند و به ظاهر با مشکل مقابله می کنند و به این ترتیب با خیالی آسوده در کشتی خود می آرامند بدون اینکه تصور کنند علت وجودی کشتی رسانیدن مسافران به مقصد است،و نه صرفاً نشستن در آن.

اگر مسافران چنین کشتی هایی کسانی باشند که هدفشان سوار شدن به کشتی است و نه رسیدن به مقصد،هیچگونه مخالفتی با این وضعیت نخواهند داشت. اگر سؤال شود مگر این چنین سازمان هایی در کشور داریم؟ پاسخ روشن است. ده ها سازمان بگل نشسته داریم که بارز ترین آنها دانشگاههای پیام نور، علمی کاربردی، پردیس های دانشگاههای معتبرکشور، برخی واحد های دانشگاه آزاد و سایر مؤسسات آموزشی غیرانتفاعی است. همه این دستگاه ها برای پاسخ گویی به نیاز کشور ایجاد شده بودند.متقاضیان زیادی را هم در حد توان به مقصد رسانیده اند.ولی اکنون نیاز کشور به متخصصین دانشگاهی به نسبت کاهش یافته است . هرچند این کشتی های عظیم باید جای خود را به کشتی های کوچک ولی با کارآمدی بالاتر میدادند،ولی شکوه و جلال این کشتی های غول پیکرمانع از آن می شود که ناخدا و گروه همراه او به انتقال به کشتی کوچکتر، هرچند با کیفیت بالاتر رضایت بدهند.

نتیجه اینکه یا به گل می نشینند و یا با تدبیر خاص برای خنثی کردن اثرات جزرهای دریایی، آنها را بر روی ستون های عظیم که چیزی جز گردۀ مردم بینوا نیست، نگه می دارند. متقاضیان آنها هزاران تن دانشجویان دوره دکتری و کارشناسی ارشد است ، که با پوزش از طالبان واقعی علم، که بیش از همه متضرر این شرایط هستند، عمدتاً متقاضی رسیدن به مقصد نیستند ،بلکه ورود به کشتی و چند صباحی توقف در آن و دریافت سندی دال بر حضور در کشتی، هدف نهایی و رضایت بخش آنان است و نیازی نیست به پی آمد های این سوار و پیاده شدن بظاهر ساده سخنی گفته شود ، ولی از این طریق حد اقل دو زیان عظیم نصیب کشور میشود . اولا” اخذ مدرک تخصصی برای کسانی که متصدی پست های مدیریتی هستند، و می باید از مهارت های عام و راهبردی برخوردار باشند ، نه تنها مفید نیست ، بلکه به تأیید دانشمندان صاحب نامی همچون پارکینسون ، برای سازمان مربوط زیان آور نیز می باشند (البته پارکینسون پیش بینی نکرده بود که داشتن مدرک الزاما” بمعنای داشتن تخصص نیست ، لذا خوشبختانه از جانب این گونه متصدیان امور خطری متوجه سازمان ذیربط نخواهد بود ). ثانیا اگر شرط احراز برخی مشاغل حرفه ای و تخصصی داشتن مدرک دکترای تخصصی باشد، خیل عظیمی از متصدیان اینگونه مشاغل ، که بدون داشتن شرائط لازم بکار گمارده شده اند، با استفاده از فرصت هائی که بسبب تصدی مشاغل خاص برایشان فراهم می‌شود، وارد دانشگاه، از نوع بگل نشسته میشوند وبا اخذ مدرک مورد نیاز عملا” عرصه را برای داوطلبان واقعی و نخبگانی که با طی فرایند های سخت و با رقابت طاقت فرسا، در آینده می باید جایگزین این گونه اشخاص شوند ، تنگ میکند.

البته توجیه مسئولان در اصرار بر ادامه این روند این است در صورت بستن جایگاه های صدور مدرک، متقاضیان دریافت مدرک، چنین بنگاه هائی را در نقاط مختلف جهان پیدا میکنند و گواهی لازم را با پرداخت هزینه های بالا دریافت میدارند ، لذا ادامه روند فعلی میتواند از خروج مبالغ زیادی از ثروت ملی جلوگیری کند . به این گونه رفتار میگویند «سرنا را از سر گشاد زدن».

چرا باید نظام اداری ما شرط احراز تصدی مشاغل مدیریتی را ، بجای مثلا” دکترای راهبردی ، که رسالت اصلی مرکز آموزش مدیریت دولتی می باشد، و چنین رسالتی بهیچ دانشگاهی واگذار نشده است، داشتن مدرک دکترای تخصصی قرار دهد، تا عملا” باعث رشد چنین مراکزی ، و تشویق تمایلات مدرک خواهی نگردد. کتمان این واقعیت دور از انصاف است که دانشگاه آزاد اسلامی، بعنوان اولین نهاد مردمی و خود جوش بعد از انقلاب اسلامی، بصورت خودکفا و با اتکاء به منابع مردمی، و با هزینه سرانه یک پنجم تا یک هشتم سرانه دانشگاه های دولتی، و با حداقل امکانات، ضمن پاسخگویی به نیازهای جوانان کشور، و جلو گیری از خروج جوانان کشور و حفظ سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و با عملیاتی کردن شعار «ما می‌توانیم»، سایر دانشگاه ها را نیز به تحرک واداشت. ولی افسوس که مدیران اجرایی سابق کشور، با تدابیر نه چندان بخردانه، با تمام قوا این نهاد مردمی را بجالش کشیدند و به مبارزه طلبیدند، و نهایتا در یک رقابت نابرابرو غیر منصفانه، ناکارآمدی خود را به این نهاد مردمی ، که میرفت تا در اقیانوس وسیع و عمیق علم و فناوری شناور شود، تحمیل کردند.

جای بسی شگفتی است که این مبارزه بی منطق کماکان ولی در شکلی متفاوتی ادامه دارد . مبارزه ای که قطعا” زیان آن متوجه مردمی است که با پرداخت هزینه های گزاف ، و البته بی حاصل ،در دانشگاه های کشور بتحصیل می پردازند، با این تفاوت که دانشگاه های دولتی با ارتزاق از منابع ملی کماکان با جلال و جبروت به حیات خود ادامه میدهند، و دانشگاه آزاد باید برای زنده ماندن، ودر عین ادامه این رقابت نابرابر، انجام هر اقدامی را فرونگذارد.

دكتر غلامرضا معمارزاده طهران

عضو هیات علمی دانشکاه آزاد اسلامی

2 دیدگاه ها

  1. محمد گفت:

    بسیار آموزنده عالی بود 👌

  2. admin گفت:

    سلام دوست عزیز کمی منصف و مودب باشید دکتر معمارزاده از مفاخر کشور هستند که بسیاری از دانشگاه های دولتی آرزوی داشتن چنین استادی را دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *