دکترهای رانتی و عقب ماندگی کشور

استخدام بي رويه 500/000 نفر
مارس 15, 2014
ابعاد حقوقی و بین المللی ملی شدن صنعت نفت ایران
مارس 22, 2014

Image processed by CodeCarvings Piczard ### FREE Community Edition ### on 2014-03-09 07:56:54Z | http://piczard.com | http://codecarvings.com

گفتگو با دكتر حميد احمدي
انتقاد از دولت به خصوص در مسئله هسته ای تنها چیزی بوده است که حسن روحانی را وادار به واکنش کرده است.

رئیس جمهور یک بار در جمع دانشگاهیان درباره انتقادات به پرونده هسته​ای گفت که چرا کم سوادها فقط در اینباره اظهار نظر می کنند. چند روز پیش هم در مراسم اختتامیه جشنواره مطبوعات و خبرگزاری​ها از دژ پولادین برخی رسانه​های مخالف دولت انتقادات صریحی کرد. دکتر حمید احمدی استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. با او درباره عملکرد دولت و انتقاداتی که بر این عملکرد وارد است صحبت کردیم. البته این مصاحبه پیش از اظهارات اخیر رئیس جمهور درباره آزادی رسانه ها انجام گرفت. وی در این مصاحبه گفت که اگر قرار است نقدی به دولت بشود باید در همه زمینه ها باشد و نه فقط هسته ای. او ضمن تایید دیپلماسی دولت در قبال پرونده هسته ای درباره مسئله دیگری لب به انتقاد از دولت گشود و آن هم مسئله برخورد دولت با قومیت ها بود. مسئله انتقاد از دولت در ادامه این مصاحبه به وضعیت علوم انسانی در دانشگاه ها و مدیریت وزارت علوم در قبال رشته های علوم انسانی هم کشیده شد. مشروح گفت و گوی خبرآنلاین با دکتر حمید احمدی در ادامه می ​آید:

 

*چند وقت پیش آقای روحانی در یک سخنرانی در جمع دانشگاهیان از کمتر سخن گفتن چهره های برجسته دانشگاهی سخن گفتند و یادآور شدند که چرا درباره مذاکرات هسته ای نظر نمی دهند. به نظر می رسد توجه رئیس جمهور هم به این مسئله بود که چرا کارشناسان علوم سیاسی و حقوق بین الملل به این مسئله توجه نمی کنند. چرا اساتید علوم انسانی از ورود به مسائل پرهیز دارند؟

البته خیلی از اساتید علوم انسانی دراین مسائل درگیر هستند و در رسانه ها هم اظهار نظر می کنند. مثلا آقای دکتر زیباکلام خیلی در این مسائل فعال هستند و هزینه هایی هم برای ایشان در پی داشته است. بعضی ها ممکن است این نگرانی را داشته باشند که این انتقاد هزینه بر باشد. ممکن است تجربه گذشته را دیده باشند و نخواهند که درگیر بشوند. بحث آقای روحانی در مسئله هسته ای یک مورد خاص بود ولی مسایل کشور آنقدر زیاد است و ممکن است انتقادات به خود دولت هم کشیده شود. مثلا به نظر من وارد شدن ناگهانی برخی مقامات دولتی در بحث های قومی و استفاده از آن برای گرفتن رای در انتحابات و پس از آن در آینده، که بیانگر همان بینش سطحی و ساده انگارانه مهندسی است و ممکن است برای کشور مشکل ایجاد کند، قابل انتقاد است. انتقاد باید به همه جا وارد شود و تنها به مخالفان قرارداد ژنو نیست. البته قرار داد ژنو گام بسیار مثبتی بوده و خیلی ها هم از آن دفاع می کنند و امیدوارند با تلاش دولت و مقامات سیاست خارجی کشور برای تامین منافع ملی ایران به فرجام مورد نظر برسد.

 

*آقای دکتر شما متخصص علوم سیاسی هستید. الآن شش ماه از روی کار آمدن دولت جدید می گذرد و سه سال و نیم دیگر تا پایان کار این دولت باقی مانده است. به نظر شما مهمترین مسایلی که این دولت در سال آینده با آن روبرو خواهد بود چه مسائلی است؟

به نظر من دولت آقای روحانی ، دولتی است که صداقت دارد. یعنی در پی حل کردن مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور است و در این جهت تلاش هم می کند اما با موانع زیادی روبروست. یک مقداری از مشکلات اقتصادی ما به خاطر سوء مدیریت های داخلی بوده است که می شود آن را اصلاح کرد. اما ما با موانع خارجی روبرو هستیم. این تحریم های شدید اقتصادی یک علت عمده مشکلات است. دست دولت در این زمینه بسته است. در سیاست خارجی تا حدی می توانند جلو بروند. در سیاست خارجی برخی خطوط قرمز هست که نمی توانند ازآن عبور کنند. بنابراین در عین حالی که دولت از صداقت برخوردار است ولی به نظرم راه بسیار دشواری در برابر آن وجود دارد. نباید انتظار داشته باشیم که مسایل دو روزه حل بشود. در عین حال دولت باید در اولویت بندی های مسایل مهم کشور دقت بکند. بعضی از کارهایی که در این دولت شده است به خصوص در مسایل ملی و قومی قابل انتقاد است.

 

*این مسائلی که می فرمایید چه مسایلی است؟

استفاده ابزاری از مسایل قومی در انتخابات و اینکه چندماهی است که برخی مشاوران دولت در سطح ملی و برخی مقامات بالا در سطوح بالا و میانه محلی نا خواسته به مسایل قومی دامن زده و در بین عموم مردم شکاف ایجاد می کنند. از آنجایی که با این مسایل به صورت ابزاری و سیاسی برخورد می کنند کشور با مشکل روبرو شده و ممکن است در اثر این استفاده ابزاری و نپخته در آینده شاهد وارد شدن لطمات به کشور و وحدت و همبستگی ملی آن باشیم.

 

*منظور شما این است که با مسئله قومیت ها به صورت شعاری برخورد می شود؟

هم شعاری و هم ابزاری برخورد می شود. عده ای هستند که از مسایل اقوام ایرانی به صورت ابزار رای آوردن و ایجاد پایگاه و حامی در آینده استفاده می کنند. این ها دارند به مسائلی دامن می زنند که مسایل اصلی و در زمره اولویت های نخست جامعه نیست، آن هم در این شرایط بحرانی خاص که جامعه از داخل و خارج با مسایل مختلف روبروست. البته خود رئیس جمهور اینگونه نیست اما برخی از افراد در سطوح ملی و محلی  مسائلی را مطرح می کنند که گمان می کنند از روی حسن نیت است ولی از آنجایی که شناخت کافی در بین نیست و از پیشینه این مسایل آگاهی ندارند ممکن است عواقب ناگواری برای کشور داشته باشد.

 

*آقای دکتر به نظر می رسد اگر کسی محق باشد درباره مسایل کلان جامعه نظر بدهد این اساتید علوم انسانی هستند. اهمیت علوم انسانی در فضای آکادمیک ما چیست؟

علوم انسانی با رشته های متعددی که در آن هست عمدتا به مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بحث های تاریخی یک جامعه می پردازد و اهمیت بسیار زیادی در رابطه با سیاست گذاری دارد. همچنین درباره بحث های هویت ملی، وحدت و انسجام، سیاست خارجی، مسایل اجتماعی، ارتباطات اجتماعی بحث می کند. علوم انسانی مسایل بنیادینی را در بر می گیرد که ارتباط مستقیم با زندگی اجتماعی و زندگی فرهنگی کشور دارد. از این جهت جایگاه ویژه ای دارد و باید توجه خاصی به آن بشود. رشته  ای به این اهمیت باید متولیان خاص خود را داشته باشد. ما الآن با چند مشکل دراین رابطه مواجه هستیم.

یکی از مشکلات این است که در ایران نهادی به نام وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری داریم. البته پیش از این اسم این نهاد وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود که اسم خیلی خوبی بود اما در اسم جدید اثری از فرهنگ وجود ندارد و یک اسم فنی شده است. همین اسم ” وزارت علوم،تحقیقات و فناوری” نشان می دهد که مشکلی که ما داریم چیست. علوم انسانی متولی ندارد. وزارتخانه ای هست که همه رشته های ایران را در بر می گیرد. این شامل علوم انسانی که علوم اجتماعی هم جزء آن است و علوم فنی( علوم خالصه) و غیره می شود. پزشکی ها توانستند خود را جدا کنند و وزارت خاصی درباره پزشکی و بهداشت و درمان درست کردند و از سیطره وزارت علوم خارج شدند. هم اکنون همه رشته های فنی، علوم، علوم انسانی و اجتماعی زیر پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در آمده است. مسئله ای که رخ داده این است که بیشترین بها به رشته های فنی و علوم داده شده است و رشته های علوم انسانی و علوم اجتماعی متولی خاصی ندارد. اگر در ساختار وزارت علوم نگاه کنیم می بینیم که معاونت خاصی تعریف نشده که جای علوم انسانی کجاست. نهاد متولی آموزش عالی در ایران علوم خالصه و علوم انسانی را زیر یک چتر دارد و در برنامه ریزی و بودجه و مدیریت بیشتر هژمونی با علوم فنی و مهندسی و علوم خالصه است و علوم انسانی در حاشیه قرار گرفته است. با توجه به اهمیتی که علوم انسانی در زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی کشور دارد، باید توجه خاص و بیشتری به آن بشود.

مشکل دوم این است که دیدگاهی از دوره مدرن یعنی بعد از مشروطه و به خصوص بعد از کودتای 1299 حاکم شد که بیشترین تاکید را در توسعه صنعتی و اقتصادی دارد. بنابر این علوم فنی و مهندسی و علوم خالصه (که البته خیلی هم لازم است) بسیار گسترش پیدا کرده است. ذهنیت مهندسی محور در کشور بر همه جا گسترش پیدا کرده است. نه تنها نهادهای آموزش عالی بلکه خیلی از نهادهای دیگر و حتی در اداره امور سیاسی کشور هم این مشکل را داریم که خیلی از مدیران سیاسی سطح بالای کشور مهندسان بوده اند. در حقیقت بینش مهندسی رهبری جامعه را در دست داشته است. البته هیچوقت در راس نهاد قدرت نبوده اند اما در بدنه وزارتخانه ها، نخست وزیری و ریاست جمهوری چرا. وقتی که ما نگاه می کنیم، می بینیم که اکثر وزارتخانه ها و مقامات مهم دولتی پیشینه مهندسی داشته اند. البته این مشکل در کشورهای دیگر هم هست اما در کشور ما بسیار بیشتر است. مثلا در مسئله ارتقای علوم انسانی  شما می بینید که هیئت ممیزه دانشگاه ها اکثرا از رشته های علوم و مهندسی هستند و علوم انسانی ها در حاشیه قرار دارند. در حالی که ارتقا آن ها مسایل مخصوص خود را دارد. بینش مهندسی محور درک سطحی و نادرست از مسایل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دارد. درکی دن کیشوت وار از مسایل  سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ارائه راه حل های دون کیشوتی برای آن. به همین خاطر در مسایل سیاست خارجی و داخلی، اقتصادی و فرهنگی با بحران های بیشتر روبرو هستیم.

 

مشکل سومی که علوم انسانی در چند دهه اخیر پیدا کرده این است که مرکز رانت خواری نخبگان سیاسی در داخل حکومت شده است. برخی ازدارندگان مدارک رشته دیگر صرفا به خاطر علاقه های سیاسی و اجتماعی، و نه علمی، وارد علوم انسانی شده اند و مدارکی هم گرفته اند تا بعد ها از آن برای رسیدن به پست و مقام و کسب شهرت و پرستیژ استفاده کنند. اکثر این ها هم از طریق رانت بوده است و دانشگاه​ها هم تا حدی برای تامین نیازهای مادی و پولی خود به گسترش سطوح عالی بویژه دکتری دست زده و با پذیرش بی رویه این بورسیه های نهادهای دولتی و انقلابی انبوهی از داوطلبان را وارد دانشگاه ها کرده اند که توان و ظرفیت تحصیل در این سطح را ندارند. یعنی با بورسیه نهادهای دولتی و انقلابی وارد شدند، اکثرا هم  چندان درس نمی خوانده ​اند و از طریق ارتباطاتشان مدارکی هم گرفته اند. ما این سه مشکل را در علوم انسانی داریم. الآن علوم انسانی در معرض هجوم رانت خوارانی است که از داخل دستگاه های دولتی با استفاده از بورس ها دارند می آیند و در عرصه های فوق لیسانس و دکترا رخنه می کنند و سطحی نگرند و با استفاده از نفوذشان در دانشگاه ها به مقام استادی نیز منصوب می شوند. معمولا هم تحت تاثیر نگرش های سطحی وارداتی تئوریک که بومی نیست هستند.

 

*ما خیلی وقت ها می بینیم خیلی از چهره های سیاسی اعضای هیئت علمی دانشگاه های انسانی می شوند. این چه تاثیری بر فضای علوم انسانی می گذارد؟

مسایلی که به آنها اشاره کردیم باعث شده است که علوم انسانی را با دید تحقیر نگاه می کنند. این نگاه تحقیر آمیز در سطح جامعه هم هست و می بینیم که می گویند علوم انسانی رشته ای است که تنبل ها می روند و از بد حادثه به آنجا پناه می برند. البته اقلیتی هم هستند که از سایر رشته ها علاقه دارند  و می آیند وپیشرفت هم می کنند اما این​ها بسیار استثنایی اند. بیشتر کسانی که دارای مقام در دولت یا نهادهای گوناگون بوده اند با استفاده از بورسیه​های دولتی یا سایر نهادها یا با پشتوانه بنیاد مالی خود در سطوح عالی علوم انسانی وارد می شوند و آن بینش سطحی را حاکم می کنند و از آنجایی که غرور زیاد و نفوذ سیاسی هم دارند با استفاده از این مدارک خود تبدیل به نخبگان سیاسی می شوند. خیلی از این ها شغل های فرهنگی و آموزشی به دست می گیرند. این​ها چون شناخت عمیقی ندارند سیاست​هایی پی​ریزی می کنند که سطحی است و آمیخته با سطحی نگری و مشکلات بسیار فراوان برای کشور و اجتماع به بار می​آورند.

 

*پیامد این مسئله چیست؟

اگر این مسئله چند سال دیگر ادامه پیدا کند ، در مسائل فرهنگی و اجتماعی ما فاجعه پیش می آید. این​ها شناختی عمیق از مسائل کشور ندارند. برنامه​ریزی هایی که بر اساس این شناخت نادرست هست کشور را به  انحراف می برد و در سیاست گذاری ها خارجی و داخلی به سمت عقب افتادگی می کشاند.

 

*شما فرمودید که در اکثر دورهها افرادی سر کار بوده اند که در رشته های مهندسی تحصیل کرده اند. الآن آقای روحانی دانش آموخته حقوق هستند که از رشته های علوم انسانی است. به نظر شما باید منتظر تغییر در این نگرشی که اشاره کردید باشیم؟

بینش مهندسی محوری که به علوم انسانی به دیده تحقیر نگاه می کند تا حد زیادی ساختاری شده است. ما امیدواریم دولت جدید تغیراتی را ایجاد بکند. البته همیشه این امیدواری بوده است که به این قضیه توجه کنند و برای علوم انسانی ارزش خاص خود را قائل بشوند. هنوز آغاز کار این دولت است و همیشه ما این امید را داشته ایم.

 

*در دوره جدید وزارت علوم خیلی تغییرها را در سطح روسای دانشگاه ها داده است. هنوز هم تکلیف دانشگاه تهران مشخص نشده است. به نظر شما دولت چگونه باید در انتخاب این روسا عمل کند که به علوم انسانی بهای بیشتری داده شود؟

اینکه باید به علوم انسانی توجه داده شود (با توجه به آن هجومی که به علوم انسانی شده و من اشاره کردم) ضرورتی است که دولت باید به آن دقت کند. ممکن است این در انتصاب روسای دانشگاه ها نمود داشته باشد و یا مدیران دیگر. اما به این معنی نیست که اگر روسای دانشگاه ها از رشته های علوم انسانی انتخاب شود همه چیز درست بشود. ما در دو دوره گذشته دانشگاه تهران روسا از علوم انسانی بوده​اند. مرحوم آقای عمید و آقای رهبر هردو از علوم انسانی بودند. بستگی به این دارد که آن ریشه های بنیادی شناخته شود. خیلی مهم نیست که رئیس دانشگاه از علوم انسانی باشد یا از علوم فنی و مهندسی. ما تعصب خاصی روی این مسئله که چه کسی رئیس بشود نداریم. اما علوم انسانی باید جایگاه خاص خود را داشته باشد و به آن احترام گذاشته شود.

 

به نظر من باید برای علوم انسانی در وزارت علوم یک بخش و معاونت خاص در نظر گرفته شود. باید کسانی متولی امور علوم انسانی باشند که دغدغه آن را دارند. مسائل مختلفی در رابطه با علوم انسانی مطرح است. بنابر این علوم انسانی نگاه خاص خود را دارد و باید در جایگاه خودش به آن توجه کرد. در مدیریت وزارت علوم و همچنین در دانشگاه ها باید بخش خاصی را به این موضوع اختصاص دهند. حالا این را ممکن است شما با گذاشتن یک رئیس از رشته های علوم انسانی حل کنید و ممکن است با گذاشتن چنین فردی هم حل نشود. چراکه رئیس دانشگاه تهران مسئول کل دانشگاه است و چون هژمونی با رشته های غیر علوم انسانی است او هم نتواند کار عمده ای بکند. مثلا در زمان آقای عمید این بحث خیلی بود و آنچنان تحولی صورت نگرفت چراکه ساختار اینگونه است. بنابر این بهتر است یک بخش جداگانه خاص علوم انسانی را هدایت کند. من تعصب ندارم که حتما استادی ازعلوم انسانی رئیس دانشگاه بشود. ممکن یک استاد فنی هم خیلی خوب دانشگاه را اداره کند. ممکن هم هست که یک رئیس از علوم انسانی انتخاب کنند و نتواند کار خاصی را انجام دهد. اگرچه من معتقدم اگر یک رئیس فهمیده و لایق از علوم انسانی قرار بگیرد خیلی می تواند مفید باشد. در گذشته ها هم اگر توجه کنید افراد شهیر و شناخته شده جهانی از رشته های علوم انسانی ریاست دانشگاه را بر عهده داشتند. البته روسایی هم داشتیم که از رشته های فنی و علوم و گاه پزشکی بودند اما شناخت عمیق فرهنگی داشتند و نخبه بودند. یکی ازمشکلات این است که جریان​های سیاسی در عزل و نصب روسای دانشگاه ها سیاسی نگاه می کنند و می خواهند رئیسی بیاید که در قالب مدنظر جناح خودشان عمل کند و نه مستقل. بسیاری ازفرهیختگان رشته های دانشگاهی دوست ندارند که در این قالب های سیاسی قرار بگیرند.

 

*پیشنهاد شما به رئیس آینده دانشگاه تهران چیست؟

مهم این است که رئیس آینده  دانشگاه از هر رشته ای که باشد توجه ویژه ای به علوم انسانی و مسایل و علایق خاص آن داشته باشد. شما اگر وضع علوم انسانی ایران را با دانشگاه​های مطرح دنیا و کشورهای غربی مقایسه کنید می بینید که آن​ها توجه فوق العاده​ای به مسئله علوم انسانی دارند و تبعیضی میان آن و سایر رشته​ها در زمینه هایی چون بودجه و اعتبارات قایل نمی شوند.

 

*منظور من این است که چگونه می شود این نگاه به علوم انسانی را تغییر داد؟

از طریق شور و مشورت با استادان و دانش پژوهان علوم انسانی و تبیین جایگاه آن. متاسفانه جایگاه علوم انسانی در دهه های اخیر با این عنوان که این علوم غربی هستند و از غرب می آیند و بومی نیستند مورد هجوم قرار گرفته است. البته تا حدی این بحث درست است اما برخورد نادرست و سیاسی با آن باعث تضعیف علوم انسانی شده است. آمدن رئیسی که علوم انسانی را بفهمد و انصاف هم داشته باشد بسیار تاثیر گذار است. علوم انسانی دانشگاه تهران در ایران اول است. ممکن است بین سایر دانشگاه​های ایران با دانشگاه تهران در رشته​های فنی رقابت هایی وجود داشته باشد ولی جایگاه نخست دانشگاه تهران به خاطر علوم انسانی آن است. دانشکده هایی مانند دانشکده حقوق و علوم سیاسی و دانشکده ادبیات از دانشکده های بسیار قدیمی این دانشگاه هستند که سنگ بنای این دانشگاه هم بشمار می روند. اگر رئیس دانشگاهی بیاید که علوم انسانی را بفهمد خیلی تاثیر گذار است.

 

]]>

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *