دلایل پیشرفت ژاپن

مطالعه تطبیقی آمبودزمان در کشورهای ایران، مالزی، چین و ا نگلستان
می 25, 2012
روش‌هاي تحليل‌گري قيمت سهام
می 25, 2012

مقدمه


يك ضرب المثل ژاپني مي گويد؛اگر مردي براي سه روز از انظار غايب باشد دوستانش بايد بدقت به او نگاه كنند تا ببينند چه تغييراتي در او صورت گرفته است اين گفته بدان معني است كه او مي بايد ظرف اين سه روز تغيير كرده باشد و دوستانش بايد آن چنان دقيق باشند كه اين تغييرات را تشخيص دهند . پس از جنگ دوم جهاني بيشتر شركتهاي ژاپني ناگزير بودند كه فعاليت خود را تقريبا از صفر شروع كنند . مديران و كارگران ژاپني هر روز به مقابله با مشكلات جديدي مي رفتند و هر روز نيز پيشرفتهاي جديدي عايدشان مي شد ادامه فعاليت شركتها به پيشرفت بي پايانشان بستگي داشت و اين امر تحقق پيدا نمي كرد مگر با آموزش ؛تحقيق و اهميت دادن به نيروي انساني بعنوان يك سرمايه . در گذشته يعني تا دهه 1950 و اوايل دهه 1960 چنين تصور مي‌شد كه كليد اصلي رشد اقتصادي منابع مادي و سرمايه‌ فيزيكي مي‌باشد. ولي با مشاهده پيشرفت‌ها و دستاورد‌هاي قابل ملاحظه كشور‌هاي توسعه يافته و بررسي و مطالعات انجام گرفته اين نتيجه حاصل گرديدكه سرمايه فيزيكي و منابع مادي به تنهايي نمي‌توانند بيان كننده عوامل مؤثر بر رشد اقتصادي كشور‌هاي توسعه يافته باشند. در واقع بدون در نظر گرفتن علل و عوامل ديگري توجيه ر‌شد سريع اين كشور‌ها كامل و دقيق نخواهد بود. بنابراين اكنون نگرش‌ها تغيير كرده و عامل اصلي پيشرفت و توسعه را در نيروي انساني مي‌دانند و نيروي انساني به عنوان سرمايه انساني مورد توجه است. به طــــوركـلـــي دو نـــوع ســـرمــايــه وجـــود دارد: 1- سرمايه فيزيكي و مادي؛ به مجموع كالاهاي با دوام و مولد كه جهت توليد كالاهاي مصرفي در سرمايه‌اي ديگر به كار مي‌روند مانند ماشين‌آلات و تجهيزات. 2- سرمايه انساني عبارت است از توانايي‌ها و مهارت‌ها و ظرفيت‌هايي كه فرد كسب مي‌كند. بديهي است نيروي انساني مهمترين عامل رشد اقتصادي است زيرا به دليل خصوصياتي كه هر يك از اين دو نوع سرمايه دارند موجب برتري و مزيت سرمايه‌ انساني نسبت به سرمايه‌ فيزيكي و مادي مي شود؛ سرمايه فيزيكي و مادي استهلاك پذيرند و با استفاده بيشتر از سرمايه‌هاي فيزيكي،‌ آنها زودتر مستهلك شده و از قدرت توليدي آنها كاسته خواهد شد. به علاوه تطبيق سرمايه‌هاي فيزيكي با شرايط جديد و در حال تغيير بسيار مشكل است حال آنكه استهلاك سرمايه انساني ناچيز مي‌باشد. علاوه بر آن هر چه از سرمايه انساني استفاده بيشتري به عمل آيد، موجب افزايش مهارت‌هاي آن شده و همچنين باعث ارتقاء و بهبود كيفيت كارآنها خواهد شد. به هرحال اهميت نيروي انساني به نظر برخي صاحبنظران از جمله كونتزبحدي است كه وي معتقد است: سرمايه‌ اصلي يك كشور توسعه يافته به ظرفيت تكنيكي و كارداني كار آن كشور است و نه به ابزار و ادوات صنعتي آن. هدف از ارايه اين مقاله آشنايي با مباحث مطروحه در خصوص نظام آموزشي و نقش آن در فرآيند توليد صنعتي كشور ژاپن مي‌باشد. تاريخچه وضعيت آموزشي ميراث آموزشي دوران توكوگاوا. در جامعه طبقاتي توكوگاوا آموزش به منزله تمايز اجتماعي تلقي مي‌گرديد نرخ باسوادي در پايان اين دوره براي مردان حدود 40 درصد وبراي زنان حدود 10 درصد بود.هدف از تاسيس اين مدارس، ارتقا دانش و حفظ وحراست حكومت مركزي به وسيله سامورائيهاي تحت تعليم كنفوسيوس بود. به همين جهت اولين آكادمي كنفوسيوس در سال 1630 افتتاح گرديد و در نيمه دوم قرن هجده تاسيس مدارس براي عموم آزاد شد كه تعداد اين مدارس جديد در پايان دوره به بيش از ده هزار مدرسه رسيد. آموزش زنان در مراكز آموزشي محدود به آموزش مسايل خانه‌داري مي‌شد زيرا عقيده عمومي بر آن بود كه زنان بايد براي اطاعت از والدين و شوهران خود تربيت شوند و آموزش آنها نبايد از سطح خواندن شعر و داستان بالاتر رود. نظام آموزش و پرورش در عصر انقلاب ميجي در دوران ميجي نظام آموزش وپرورش چند بار دچار تغيير اساسي شد، اولين نظام آموزشي در سال 1871 از نظام آموزشي فرانسه اقتباس گرديد. اما به زودي پس از مطالعاتي كه توسط شخصيت‌هاي اعزامي به كشورهاي اروپايي و آمريكا صورت گرفت نظام آموزشي جديد در تقليد از نظام آموزشي آمريكا به اجرا گذاشته شد. در سال 1899 در هريك از بخش‌هاي آموزش وپرورش لااقل يك دبيرستان وجود داشت و مدارس متوسطه به صورت رشته‌ايي و انتخابي عمل مي‌كردند و در كنار مدارس متوسطه معمولي مدارس فوق متوسطه‌اي نيز وجود داشت كه در مرحله مدارس پيش‌دانشگاهي بودند. در آستانه قرن بيستم درصد كودكان واجب‌التعليمي كه در مدارس ابتدايي ژاپن ثبت نام كرده‌بودند به 6/95 درصد رسيد. به اين ترتيب مي‌توان ادعا كرد كه در اواخر دوره ميجي تقريبا تمامي افراد واجب‌التعليم به مدرسه راه‌ يافته‌ بودند. اين حركت انقلابي زمينه پيشرفت‌هاي بعدي اين كشور را در عرصه صنعت و اقتصاد از هر نظر فراهم كرد. ژاپن در آغاز دوران ميجي از نظر تكنولو‌ژيكي عقب افتاده تلقي مي‌شد و تنها مزيت آن داشتن نيروي كار ورزيده و مجربي بودكه ميراث دوره توكوگاوا به حساب مي‌آمد و در دوران صنعتي نقش كليدي را ايفا مي‌نمود. دو تغيير عمده در ابتداي دوران ميجي عبارت بود از: 1- نظام آموزشي به طرف آموزش‌هاي كاربردي و مسايل علمي روز معطوف گرديد و 2- نظام آموزشي به نظامي هماهنگ و سازمان يافته تبديل شد. در ارتباط با علوم و تكنولوژي جديد مي‌توان گفت كه ژاپني‌ها از دير زمان، مردمي دورانديش و مشتاق به فراگيري جديد‌ترين اطلاعات در جهان بوده اند. رهبران ژاپن پس از انقلاب ميجي آموزش عمومي را مهمترين و والاترين اقدام خويش دانسته و اقدام به تدوين نظامنامه آموزشي فراگير تحت عنوان گاكوسي كردند. مطابق با اين نظامنامه كشور مي‌بايستي به هشت منطقه دانشگاهي وهر منطقه دانشگاهي به 32 ناحيه دوره متوسطه و هر ناحيه دوره متوسطه به 210 بخش دوره ابتدايي تقسيم شود. در اين نظامنامه آموزشي كه حاوي نكات مثبتي است به چند نكته اشاره شده است: 1- ايجاد برابري آموزش براي هر طبقه و جنسي الزامي است. 2- نشان دادن عدم به عنوان كليد فقر و بدبختي وآموزش به عنوان كليد موفقيت در هر زمينه. 3- ايجاد آموزش اجباري در سراسر كشور. به رغم اينكه نظامنامه بسيار مترقي بود اما اين برنامه از مرحله توسعه اقتصادي ژاپن بسيار فراتر بود به همين دليل به سرعت با موانع مالي و فرهنگي برخورد نمود.بهرحال نكته مهم اين بود كه رهبران ميجي به خوبي تشخيص داده بودند كه آموزش اساسي‌ترين وسيله براي رسيدن به اهداف دولت است. در فاصله بين سال‌هاي 1917 تا 1939 ژاپن همچنان به بسط و توسعه نظام آموزشي خود همگام با پيشرفت در ساير زمينه‌هاي اجتماعي و اقتصادي پرداخت. در سال 1941 با اين كه يكسري اصلاحات به اجرا گذاشته شد اما به واسطه مشكلات ناشي از جنگ ونياز به نيروي انساني براي جبهه‌ها و مشكلات اقتصادي كه بر كل جامعه حاكم بوداين كارعملي نشد. هدف اساسي نظام آموزشي پس از جنگ محو ميليتا‌رسيم و فوق ناسيو‌ناليسم افراطي بود كه قبل از آن به شدت تشويق و ترغيب مي‌گرديد. مقاطع مختلف تحصيلي درنظام فعلي آموزش و پرورش دوره‌هاي مختلف تحصيلي از پايين‌ترين سطح عبارتند از دوره آموزش قبل از دبستان، دوره شش ساله آموزش ابتدايي، دوره شش ساله آموزش متوسطه، دوره آموزش عالي. دوره آموزش پيش دبستان حد فاصل بين سنين سه تاشش سال را شامل مي‌شود. آموزش و پرورش در اين دوره بيشتر بر محور آموزش‌هاي بهداشتي، شيوه زندگي اجتماعي، آشنايي با طبيعت آموزش زبان و موسيقي بنا شده است. دوره تعليمات ابتدايي شش سال به طول مي‌انجامد و كليه كودكان ژاپني شش ساله قانونا موظفند كه در مدارس ابتدايي ثبت نام كنند. تحصيلات اجباري دوره اول متوسطه كه شامل يك دوره سه ساله است را نيز در بر مي‌گيرد به عبارت ديگر دانش‌آموزاني كه دوره شش ساله ابتدايي را پشت سر گذارند ملزم هستند تا در دوره اول متوسطه نيز ثبت نام كنند. دوره آموزش متوسطه درژاپن اجباري نيست ليكن در اين كشور آموزش معلولين جسمي و ذهني به صورت اجباري درآمده است. در ژاپن سه نوع دانشگاه دولتي، ايالتي و خصوصي وجود دارد كه هر يك از اين سه نوع مؤسسات آموزش عالي تاريخچه و ويژگي‌هاي مخصوص به خود را دارند. به طور كلي مؤسسات آموزش عالي در ژاپن به سه گروه كالج‌هاي فوق ديپلم، دانشكده فني و دانشگاه‌ها تقسيم مي‌شوند. در كالج‌هاي فوق ديپلم طي يك دوره دو ساله، دانشجويان را در رشته‌هاي مختلف براي بازار كار تربيت مي‌كنند، همچنين مدارس عالي فني، دانش‌آموزان فارغ‌التحصيل دوره اول متوسطه را براي مدت پنج سال در رشته‌هاي ماشين‌آلات، برق، پتروشيمي و شهرسازي تربيت مي‌كنند. ساختار نظام اداري آموزش و پرورش اداره نظام آموزش و پرورش در كشور ژاپن حالت متمركز دارد. اين شيوه از جنگ جهاني دوم به بعد در بخش‌هاي مختلف دولتي به كار گرفته شده و به اين كشور اجازه داده تا در زمينه‌هاي مختلف اقتصادي ـ اجتماعي به پيشرفت‌هاي شگرفي نايل آيد. وجود نظام متمركز اداري براي اداره آموزش و پرورش ژاپن ثمراتي را به ارمغان آورده كه برخي از‌آنها به شرح زير است: 1- توزيع هماهنگ نظام آموزشي درسطح كشور و ايجاد فرصت مساوي براي شهروندان ژاپني تا از امكانات آموزشي به بهترين نحوه استفاده كنند. 2- ارايه برنامه‌هاي آموزشي و درسي يكنواخت در سطح كشور. 3- ايجاد وحدت و يكپارچگي در برنامه‌ها.4- هدايت نظام آموزش و پرورش در جهت خاص به منظور پيش بيني و تدارك انواع تخصص‌هاي مورد نياز صنعت و اقتصاد و خدمات كشور كه موجبات بهره‌وري بهتر از منابع نيروي انساني را فراهم آورده است.5 ـ روند توسعه آموزش حرفه‌اي: روند توسعه آموزش حرفه‌اي در ژاپن را مي‌توان از دو ديدگاه تاريخي و ديدگاه مديريت نيروي كار مورد بررسي قرار داد؛ الف ـ ديدگاه تاريخي ـ برخلاف آموزش رسمي، درابتداي دوران اصلاحات ميجي، با آن كه ضرورت آموزش‌هاي حرفه‌اي تشخيص داده شده بود و كوشش‌هايي نيز در اين رابطه انجام گرفت ليكن اين نوع آموزش به طور نظام يافته‌اي شكل نگرفت. اصولي‌ترين نوع آموزش‌هاي حرفه‌اي ابتدا در واحد‌هاي اقتصادي مدرن وابسته به دولت استقرار يافت. اين نظام آموزشي تا دهه 1880 بيشتر به واحد‌هاي بزرگ اقتصادي كه تحت پوشش دولت بودند محدود مي‌شد و گسترش آنها به بخش خصوصي از زماني آغاز شد كه در اين دهه دولت به دليل مشكلات مالي و فقدان مديريت كارآمد، ناچار گرديد تا تمامي صنايع بجز راه‌آهن، ارتباطات ومهمات‌سازي را به بخش خصوصي واگذار نمايد. تعدد و تنوع تكنولوژي‌هاي جديد و سرعت تغيير درآنها، تمركز نظام آموزشي را غيرممكن مي‌نمود و دولت به تجربه دريافت كه بخش خصوصي و واحد‌هاي اقتصادي غيرخصوصي بهتر مي‌توانند نياز‌هاي خاص صنايعشان را به نيروي انساني برآورده نمايند. جنگ جهاني اول،‌ رونق تازه‌اي به توسعه صنعتي ژاپن بخشيد ولي اين توسعه سريع صنعتي با يك ركود اقتصادي بعد از جنگ مواجه گشت و ضربه‌اي جدي به اقتصاد ژاپن وارد آورد. با بروز بحران بزرگ جهاني در سال 1929 آثار اين ركود بيشتر مشهود گشت. در آن زمان ساختار صنعتي ژاپن تغييرات قابل ملاحظه‌اي را متحمل شد و بسياري از شركت‌ها و صنايع كوچك و متوسط كه با ورشكستگي رو به رو شده بودند به وسيله كارخانجات بزرگ كه داراي قدرت مالي بالايي بودند، بلعيده شدند. در اين دوره ساختار دوگانه اقتصاد، تشديد شد كه آن را دوره انتقال به تمركز‌گرايي وانباشت ناميدند. روابط مديريت و نيروي كار نيز تحت تاثير چنين تغييرات ساختاري دچار تحول گرديد. به همين دليل گفته شد كه اين دوره نقطه عطفي در نظام مدون آموزشي محسوب مي‌شود و بسياري از ويژگي‌هاي نظام مدرن مديريت ژاپن مانند نظام دستمزد بر اساس ارشديت سني، استخدام مادام‌العمر در اين دوره شكل سازماني به خود گرفتند و يا تكامل يافتند. مدت كمي پس از ركود بزرگ، ژاپن وارد مرحله نظامي‌گري شد. ارتش كنترل تمامي بخش‌هاي جامعه را در دست گرفت و اقتصاد شكل و شيوه اقتصاد جنگي را به خود گرفت و به طور مستقيم و غيرمستقيم در كنترل دولت درآمد.پيشرفت سريع اقتصادي درخلال دهه 1960 نه تنها نيروي كار بيكار را جذب نمود بلكه به سرعت علائم كمبود نيروي كار ماهر نيز ظاهر شد. در نتيجه در سال 1969 قانون آموزش فني، مورد بازنگري قرار گرفت و در سال 1971 يك برنامه توسعه ملي پانزده ساله، جايگزين برنامه قبلي شد و به مورد اجرا گذاشته شد. ب ـ ديدگاه مديريت نيروي كار، توسعه آموزش حرفه‌اي از نقطه نظر مديريت نيروي كار سه مرحله را شامل مي‌شود. مرحله اول‌ نظام استاد ـ شاگردي. مرحله دوم نظام كارفرما، مشتري كه در اين نظام مراحل اوليه صنعتي شدن در ژاپن شكل گرفت . از يك طرف به دليل رشد سريع تكنولوژي جديد، استقرار يك نظام سازمان داده شده آموزش حرفه‌اي، غيرممكن گرديد ازطرف ديگر نياز به نيروي كار متخصص در سطح وسيع بسيار چشمگير شد. بنابراين صنايع براي تامين نيروي انساني مورد نياز خود به هر منبعي روي آوردند.مرحله سوم نظام كارگران كليدي. اين مرحله مدتي بعد از جنگ جهاني اول صورت گرفت در اين زمان صنعتي شدن سريع ژاپن و گسترش واحد‌هاي بزرگ صنعتي آغاز شده بود و همانطور كه اشاره شد پس از يك دوره ركود اقتصادي، بسياري از واحد‌هاي اقتصادي و شركت‌هاي كوچك، جذب واحد‌هاي بزرگ اقتصادي شدند . اين امر سبب تراكم سرمايه گشته و شرايط جديدي را فراهم آورد. اين پديده همراه با گسترش صنايع سنگين موجب گرديد تا روابط مديريت و نيروي كار به مرحله سومي رهنمون گردد. نظام مديريت جديد پس از چند سال به دليل رشد سريع تكنولوژي، به ضرورت آموزش مجدد نيروي كار و ايجاد آمادگي در آنها براي كاركردن با ماشين‌هاي جديد پي برد. در پايان به ذكر نكاتي در مورد چگونگي تامين نيروي انساني متخصص و هدايت آن به سمت توسعه صنعتي ژاپن اشاره مي شود . 1- توجه و دقت نظر خاص مقامات ژاپني از آýغاز توسعه صنعتي به مسئله آموزش‌هاي فني و حرفه‌اي. 2- راهبري و ايجاد صنايع مدرن و همكاري كامل و بدون وقفه با بخش خصوصي. 3- تعيين اولويت‌ها در بخش صنايع اساسي در چارچوب استراتژي خوداتكايي و توجه خاص به ارتباط‌هاي قبلي و بعدي صنايع مورد نظر. 4- اتكا اوليه به متخصصين خارجي براي راه‌اندازي صنايع جديد و تربيت نيرو‌هاي داخلي و حركت سريع به سوي جايگزيني و عدم وابستگي به نيرو‌هاي خارجي. شايان ذكر است كه اين مورد در قالب يك نظام آموزش سه مرحله اي تدوين شده است. مرحله اول دعوت از متخصصين خارجي براي راه اندازي صنايع و تكنولوژي مدرن. مرحله دوم ايجاد مدارس و موسسات آموزش تخصصي براي تربيت تكنسين هاي داخلي. مرحله سوم اعزام دانشجويان به خارج از كشور براي فراگيري آموزشهاي فراتر و جايگزيني آنها به جاي متخصصين خارجي.
]]>

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *