احساس امنيت در كودكان

بازرگانی آزاد بهترین سیاست است
می 23, 2012
نوآوري ناپيوسته رويکرد سازمانهاي پيشرو
می 25, 2012

 

خانه امن من
وقتي درباره امنيت كودك فكر مي‌كنيم بايد بر آنچه درون او و خانواده‌اش مي‌گذرد توجه كنيم؛ چرا كه حالت دروني او بشدت از روابطش با والدين، خواهر و برادر و ديگران تاثير مي‌پذيرد. اصولا بعضي از اركان اساسي و مهم امنيت كودك در سال‌هاي اوليه رشد پايه‌ريزي مي‌شود. اگر اين پايه‌ها درست بنا نشوند، به احتمال زياد كودك در سال‌هاي رشد با مشكلات گوناگوني مواجه مي‌شود و احساس امنيت كودك در سال‌هاي رشد و شكل‌گيري شخصيت كم و زياد مي‌شود، بنابراين اگر شالوده‌اي محكم و استوار بنا شود، رشد عاطفي حال و آينده و امنيت دروني فرد براساس آن شكل مي‌گيرد. زماني‌كه كودك از همدلي اعضاي خانواده برخوردار نباشد و به نيازهاي پرورشي او رسيدگي نشود، احساس ناامني مي‌كند. اما پاسخ دادن به نيازهاي كودك و راه همدلي با او چگونه است؟ ما در اين نوشتار شما را با چگونگي فراهم كردن محيطي امن براي كودكان در خانه آشنا مي‌كنيم.

حتي كودكي كه ظاهرا شخصيت مستقلي دارد و دانش‌آموز موفقي است و دوستان زيادي دارد، اگر نتواند به پدر و مادرش تكيه كند در اعماق وجودش احساس ناامني خواهد كرد، اما كودك بظاهر وابسته‌اي كه نيمه‌شب با نگراني به اتاق خواب والدينش مي‌رود يا در نبود آنها مرتب سراغشان را مي‌گيرد، اگر بداند در مواقع نياز مي‌تواند به آنها تكيه كند، ‌از درون احساس امنيت خواهد كرد. چنين كودكي نيازهاي خود را براحتي ابراز مي‌كند؛ زيرا مي‌داند والدينش به او پاسخ خواهند داد. يكي از اولين نيازهاي طفل وجود شرايط خانوادگي آرام و آسوده است تا او بتواند به اشخاص، اشيا، صحنه‌ها، بوها و كلا اطراف خود توجه كند.

كودك بايد در 3 يا 4 ماهگي بتواند بي‌آن‌كه كنترل خود را از دست دهد بر چيزهايي كه مي‌بيند، مي‌شنود يا لمس مي‌كند، تمركز داشته باشد. اگر طفل قدرت تمركز و در عالم خود آرامش داشته باشد، مي‌توان گفت كه اولين سنگ‌ بناي امنيت رواني او گذاشته شده است. كودكي كه تمركز خود را بسرعت از دست مي‌دهد، زود عصبي مي‌شود و دچار قولنج مي‌گردد و بدخلق مي‌شود. وقتي بزرگ‌تر مي‌شود، اگر كفشش اذيتش كند يا نقاشي‌اي كه برايش مي‌كشيد مطابق ميل وي نباشد، سروصدا راه مي‌اندازد. اگر كودك از روابط گرم و رسيدگي لازم برخوردار باشد نه‌تنها در تنش‌ها، سختي‌ها و گرفتاري‌ها از آن مدد مي‌گيرد، بلكه پيوسته از درون احساس امنيت مي‌كند و احساس امنيت ناشي از اين امر است كه كودكان اين روابط را دروني مي‌كنند. كودكاني كه نمي‌توانند با ديگران ارتباط برقرار كنند و به آنها اعتماد داشته باشند، در اعماق وجود خود احساس ناامني مي‌كنند. بنابراين ارتباط يكي از اركان اصلي امنيت كودك است. همچنين اگر روابط،‌ پيوسته يا عميق نباشد بازهم در ايجاد حس ناامني او موثر است. اصولا كودكان بين 6 تا 18 ماهگي از طريق لبخند زدن، اخم كردن، غان و غون كردن و گريستن كم‌كم ارتباط غيركلامي را ياد مي‌گيرند. هنگامي كه كودك درمي‌يابد مي‌تواند بر اطرافيان تاثير بگذارد، جزء مهمي از امنيت دروني را به دست آورده است. كودكان در 18 ماهگي علائم غيركلامي يا به عبارتي، حالات چهره ديگران را بخوبي درك مي‌كنند. كودك متوجه حالت دروني والدينش مي‌شود و مطابق با وضعيت آنها رفتار مي‌كند. بي‌ترديد شناخت و استفاده از نشانه‌هاي غيركلامي و كلمات براي حل مشكلات سهمي بسزا در تامين امنيت دروني دارد. وقتي كودكي دست پدرش را مي‌گيرد و او را به طرف قفسه اسباب‌بازي مي‌برد و با حركات دست و صورت به او مي‌فهماند كه او را بلند كند تا اسباب‌بازي‌اش را بردارد، در واقع سعي مي‌كند مشكلش را حل كند. برعكس، كودكي كه با گريه رفتاري تحكم‌‌آميز در پيش مي‌گيرد و چيزي مي‌خواهد كه پدرش هم خوب متوجه نمي‌شود، در نهايت پدر را عصبي مي‌كند و خود نيز خشمگين و آزرده مي‌شود و بي‌آن‌كه پاداشي تشويقكننده دريافت كند، كنار مي‌كشد.

روشن است كه چنين تواني نقش زيادي در امنيت دروني كودك دارد. توان تعامل با ديگران براي رسيدن به خواسته‌ها به كودك اعتماد مي‌دهد تا در دنيايي پيچيده فعاليت كند، در حالي‌كه ناتواني در انجام اين كار ناامني فوق‌العاده‌اي در او ايجاد مي‌كند.

4 اصل زيربنايي در امنيت كودكان

با هم بودن اعضاي خانواده : اولين اصل در ايجاد امنيت اين است كه اعضاي خانواده اوقاتي را كنار هم بگذرانند. به عبارت ديگر امنيت ما در درجه اول از همنشيني با افرادي حاصل مي‌شود كه بتوانيم در ارتباطي صميمانه به آنها اعتماد و از زندگي با آنها احساس كنيم كه در دنيايي امن و قابل اطمينان مورد حمايت‌شان هستيم. روابط خانوادگي براي اطفال، كودكان پيش‌دبستاني و دبستاني اهميتي ويژه دارد.

ابراز احساسات : در گام بعدي والدين بايد به فرزند خود كمك كنند تا احساسات، نگراني‌ها و خواسته‌هاي خود را ابراز كنند و به اين منظور بايد به او فرصت دهند، با او همدلي و از او حمايت كنند.

دلگرمي و اطمينان دادن سريع و شتابزده، به كودك فرصت لازم را براي بيان همه احساساتش نمي‌دهد. والدين و مربيان بايد شنونده خوبي براي كودك باشند، با او همدلي و ياري‌اش كنند تا نگرانيها و خواسته‌هاي دروني‌اش را بازگو كند.

دلگرمي و اطمينان دادن به كودك : گام سوم در ايجاد امنيت عاطفي كودك دلگرم كردن اوست. كودكان مي‌خواهند بدانند شما در مقام مادر و پدر براي محافظت از آنها چه مي‌كنيد. يعني لازم است اقداماتي را كه در منزل براي حفاظت و امنيت آنها انجام مي‌دهيد، توضيح دهيد، البته بيان مطالب بايد متناسب با درك عقلي كودك باشد.

كمك به ديگران : و سرانجام اين‌كه كودكان نيز مانند بزرگسالان از ياري رساندن به افراد نيازمند و كمك كردن به ديگران احساس رضايت و امنيت مي‌كنند. وقتي كودكان به طور مستقيم وارد عمل مي‌شوند و نقش مثبت و سازنده خود را در كمك به مشكلات ديگران مشاهده مي‌كنند، اعتماد به نفس و نيروي بيشتري كسب مي‌كنند. اين چهار اصل در سنين مختلف تاثيري بسزا بر كودكان دارند، بويژه بر كودكان مبتلا به مشكلات خاص مانند عقب افتادگي ذهني و رشدي. هنگام كاركردن با كودكان استثنايي و كودكاني كه از لحاظ رشد مشكل دارند بايد سعي كنيم همان راهكارهايي را به كار ببريم كه براي كودكان ديگر رعايت مي‌كنيم، اما آنها را با سطح فكر كودك تطبيق دهيم.

علائم شايع فشار رواني و ناامني در كودك

به طور كلي كودكان احساس ناامني خود را از طريق انواع احساسات، عادات غذايي و مشكلات رفتاري گوناگون نشان مي‌‌دهند. در واقع درك كودكان از رويدادها سبب ايجاد اضطراب نمي‌شود. بلكه واكنش‌هاي پدر و مادر به اين رويدادها اضطراب به وجود مي‌آورد. كودكان در صورت وجود احساس ناامني و فشار رفتارهاي متفاوتي را از خود بروز مي‌دهند؛ به عنوان مثال، بعضي كودكان در صورت وجود احساس ناامني بي‌محابا دست به كارهاي خطرناك مي‌زنند و بي‌آن‌كه بترسند، از مكان‌هاي بلند مي‌پرند يا از خانه خارج مي‌شوند و در خيابان مي‌دوند. اما عده‌اي ديگر ممكن است در رويارويي با فشار حساسيت خاصي از خود نشان دهند.

بدون داشتن خانواده‌اي امن نميتوانيم فرزندي ايمن داشته باشيم و ساختن خانواده امن نيز نيازمند جامعه‌اي امن و جامعه امن بخشي از دنياي ايمن است

چنين كودكي پيوسته به دلگرمي از سوي والدين احتياج دارد. نيازهاي او زياد است و دائم به پدر و مادرش آويزان مي‌شود. بعضي كودكان نيز هنگام رويارويي با فشارهاي روحي از اين‌كه خشم و يا رنجش خود را مطرح كند، خودداري مي‌كنند. در حقيقت فشار روحي در اين گروه باعث مي‌شود كودك بتواند براحتي احساسات خود را در قالب كلمات بيان كند و سرانجام برخي كودكان در مواجهه با فشارهاي روحي دچار سردرد، دل‌ درد و ناراحتي‌هاي ديگر مي‌شوند يا ممكن است هنگام ترس يا اضطراب احساس درماندگي كرده و منفعل شوند. انجماد عاطفي و كناره‌گيري از ديگران نيز زماني اتفاق مي‌افتد كه كودك مي‌ترسد احساسات خود را با حركات دست و صورت نشان دهد. خوشحالي، ناراحتي، غم، هيجان و كنجكاوي در ظاهر چنين كودكي مشخص نمي‌شود در نتيجه كودك به تجربه درمي‌يابد كه ديگران نمي‌توانند همواره يا در بيشتر موارد در دسترس باشند بنابراين كم‌كم از ديگران كناره مي‌گيرد.

ويژگي‌هاي كودك ايمن

توان برقراري ارتباط معنادار با ديگران و اعتماد به آنها: اين ويژگي مهم‌ترين مشخصه كودكي است كه احساس امنيت مي‌كند، احساس اعتماد كافي در روابط به طوري كه بتواند در تنش‌ها و مشكلات براي بهتر شدن و يافتن راه‌حل از آن استفاده كند.

توان در ميان گذاشتن احساسات و خواسته‌ها: توانايي‌ نشان دادن احساسات و عواطف بدون استفاده از كلمات از مهم‌ترين روش‌ها براي برقراري ارتباط است. توان اظهار عواطف و پاسخگويي به آنها با علائم عاطفي بايد درخصوص تمام احساساتي كه از جنبه‌هاي انساني‌ ما به شمار مي‌روند، آموخته شود؛ از محبت و شادي گرفته تا قاطعيت، خشم، شكست، ترس و غيره. كودك برخوردار از امنيت رواني قادر است گستره‌اي وسيع از عواطف انساني را تجربه، ابراز و درك كند.

توانايي حل مشكلات : معمولا تا 2 سالگي ياد مي‌گيريم كه با تغيير شرايط آزاردهنده مشكلات خود را حل كنيم. مهارت حل مشكلات از سال‌هاي دبستان تا بزرگسالي همچنان رشد مي‌كند. وقتي كودكي خود را در حل مشكلات توانا ببيند، در تعامل با دنيايي كه در آن به سر مي‌برد احساس امنيت مي‌كند. راهكار كليدي اين است كه بايد به كودك كمك كنيم تا با احساس اطمينان و استواري در احساساتش وارد عرصه جامعه شود و به اين ترتيب او را در جهت رشد ياري داده‌ايم.

توانايي و تفكر و استدلال: كودكي كه درباره دنياي عاطفي و اجتماعي خود مي‌انديشد و استدلال مي‌كند، بيش از ديگران احساس امنيت مي‌كند. اين امر تا حد زيادي به روش برخورد والدين با كودك بستگي دارد. اگر والدين در برخورد با موضوعي سختگيري نشان دهند، كودك از بحث كردن خودداري مي‌كند، اما اگر والدين با كودك ارتباط خوبي داشته باشند و باعلاقه به خواسته‌هاي او گوش دهند، به حال كودك مفيد خواهد بود.

روش‌هاي تقويت امنيت دروني اطفال

يكي از روش‌هاي تقويت امنيت دروني اطفال و كودكان بازي با كودك است. زمان بازي راهكاري است كه طي آن طبق شرايط فرزندتان با او وارد تعامل مي‌شويد و به او كمك مي‌كنيد تا با ديگران ارتباط برقرار كند. اصل مهمي كه هنگام بازي با كودك بايد رعايت شود، اين است كه پدر يا مادر، خود را در حد كودك پايين مي‌آورد و كاري مي‌كند كه كودك رياست بازي را به عهده بگيرد. زمان بازي، زمان آموزش و كنترل كودك نيست، بلكه فرصتي است كه فرزندتان را تشويق مي‌كند تا با شما درآميزد، ابتكار عمل را به دست گيرد و محكم‌تر عمل كند. كودك در زمان بازي تقريبا تمام زمينه‌هاي شگفت‌انگيز و گوناگون زندگي را جستجو مي‌كند: نزديكي و وابستگي، ابتكار و كنجكاوي، صحبت و خشونت و ترس و شادماني. علاوه بر جريان طبيعي و سرگرم‌كننده بازي، مي‌توانيد فرصتي ايجاد كنيد كه در آن همراه فرزندتان مساله‌اي را حل كنيد، براي اين كار علاوه بر مسائلي كه كودك در خانه يا مهدكودك با آن روبه‌رو مي‌شود، مشكلات بزرگ خود كودك را هم مي‌توان در نظر گرفت، مانند شب‌بيداري، توالت رفتن، كتك زدن كودكان ديگر، خشمگين شدن يا بدرفتاري با خواهر و برادر. وقتي موضوعي را مطرح كرديد، با دقت به صحبت‌هاي فرزندتان گوش دهيد و با او همدلي كنيد. از ديگر گام‌هاي مهم در تامين امنيت دروني كودك تعيين حدود و مقررات است. كودكي كه با اين مقررات بزرگ مي‌شود احساس امنيت بيشتري مي‌كند چون اطمينان دارد كه دنياي او قابل پيش‌بيني و نظام‌دار است.

مقررات را بايد آموزش دهيد نه اين كه ديكته كنيد. در اين مورد بايد به اين نكته توجه داشته باشيد كه يادگيري درس‌هاي تازه براي كودك مشكل است، مثل اين كه اسباب‌بازي قشنگي را ببيند؛ اما آن را نقاپد. در اينجا سعي كنيد تا براي تخلف از مقررات مجازات‌هايي را براي كودك تعيين كنيد كه به رشد سالم او لطمه نزند.

به طور كلي كليد احساس امنيت در كودكان اين است كه مهارت‌هاي اساسي را به آنها بياموزيم. مانند آرام گرفتن و كنترل خود در ناراحتي‌ها، بيان احساسات، توجه و درك علائم عاطفي در رفتار ديگران، استفاده از حركات دست و صورت و تصورات براي حل مشكلات و تفكر منطقي همچنين به جاي آن كه كودك را در مقابل فشارهاي روحي و احساس ناامني تنها بگذاريم تا دچار خشم شود، گوشه‌گيري يا بدخلقي كند، بايد به او كمك كنيم تا راه‌هاي بهتري براي كنار آمدن با ترس و اضطراب خود پيدا كند.

پس به ياد داشته باشيم كه بدون داشتن خانواده‌اي امن نمي‌توانيم فرزندي ايمن داشته باشيم و اما ساختن خانواده امن نيز نيازمند جامعه‌اي امن و جامعه امن بخشي از دنياي ايمن است.

معصومه اسدي

]]>

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *