مسئولیت اجتماعی مدیران

تصمیم گیری و خط مشی گذاری
می 27, 2011
زنان و مديريت
می 27, 2011

تعريف مسئوليتهاي اجتماعي تركيب “مسئوليتهاي اجتماعي ” “SOCIAL RESPONSIBILITY” نزد متفكران ، معاني مختلف دارد. سرتو “CERTO” و گراف “GRAFF”،مسئوليت اجتماعي بنگاه را اين طور تعريف كرده اند: “تعهد و تكليف مديريت به انجام كارهايي كه حافظ و ارتقا دهنده رفاه جامعه و علايق بنگاه باشد. كنت هاتن و ماري هاتن ، مسئوليت اجتماعي بنگاه را از منظر ذينفعان بنگاه تعريف كرده اند: “[بحث مسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها] وقتي مطرح مي شود كه در مديريت ذينفعان بنگاه خللي وارد شده باشد. بي توجهي بنگاه به ذينفع خارجي ، مثلا سبب بروز پيامدهاي ناگوار براي مصرف كننده كالاي آن بنگاه مي شود و به اين ترتيب حريم و مرز جامعه شكسته مي شود… پس به اين ترتيب مسئوليت اجتماعي ، مسئوليت مدير آينده نگر است . اگر اين دو تعريف را با هم تركيب كنيم ، مي توان مسئوليت اجتماعي بنگاهها يا مديران آنها را چنين تعريف كرد: “مسئوليتهاي اجتماعي مديران / بنگاهها عبارت است از الزام به پاسخ گويي و ارضا توقعات گروههاي ذينفع خارجي اعم از مشتريان ،تامين كنندگان ، توزيع كنندگان ، پاسداران محيط زيست و اهالي محل فعاليت واحد توليدي / خدماتي ، با حفظ منافع گروههاي ذينفع داخلي اعم ازمالكان يا سهامداران و كاركنان واحد.[2] در نهایت مقصود از مسئولیت اجتماعی این است که چون سازمانها تأثیر عمده ای بر سیستم اجتماعی دارند، لاجرم چگونگی فعالیت آنها باید به گونه ای باشد که در اثر ان زیانی به جامعه نرسد و در صورت رسیدن زیان، سازمانهای مربوطه ملزم به جبران آن باشند. به عبارت ساده تر، سازمانها باید به عنوان جزیی مرتبط با نظام بزرگتر که در ان قرار دارند، عمل کنند، چون یک نظام فرعی از کل نظام اجتماعی را تشکیل می دهند. لازم به ذکر است که بین اخلاق مدیریت، پاسخگویی اجتماعی و تعهد اجتماعی با مسئولیت اجتماعی تفاوت وجود دارد. در این خصوص اندرسون در کتاب خود می نویسد: هر دو اصطلاح اخلاق مدیریت و مسئولیت اجتماعی در رابطه با رعایت ارزشها و هنجارها و اصول اخلاقی جامعه و تامین هدفهای سازمان از سوی مدیران هستند… با این تفاوت که مسئولیت اجتماعی در ارتباط با مسائل کلان سازمان است و اخلاق در ارتباط با رفتار فردی مدیران و کارکنان است اگر مفهوم مسئولیت اجتماعی را با مفاهیم تعهد اجتماعی و پاسخگویی اجتماعی مقایسه نماییم بهتر می توانیم آنرا درک کنیم. همانطور که در پایین نشان داده شده است مسئولیت اجتماعی در میانه سیر تکامل مشارکت اجتماعی می باشد.1 پاسخگویی اجتماعی → مسئولیت اجتماعی → تعهد اجتماعی اهمیت تعریف و شناخت ماموریت یک سازمان برای درک اهمیت ماموریت یک سازمان کافی است به این نکته توجه کنیم که ماموریت سازمان در واقع فلسفه وجودی سازمان است. ممکن است بپرسید آیا سازمانی وجود دارد که ماموریتی نداشته باشد؟ در پاسخ باید گفت خیر. هیچ سازمانی وجود ندارد که ماموریتی نداشته باشد زیرا برای ایجاد هر سازمانی سرمایه و منابع مختلفی مورد نیاز است و استفاده از منابع تنها در صورتی دارای توجیه و قابل قبول است که هدفی و مقصودی دنبال شود. بنابراین همه سازمان ها دارای ماموریت هستند حتی اگر به صورت رسمی و شفاف آنرا تعریف نکرده و در اختیار عموم قرار نداده باشند. اما واقعیت اینست که تا زمانی که سازمان به صورت شفاف و دقیق ماموریت خود را به اطلاع عموم نرساند نمی توان انتظار روشنی از دست یابی به اهداف داشت بنابراین اگر چه سازمان بدون تعریف روشن ماموریت در شرایط خاصی ممکن است به حیات خود ادامه دهد اما از دستیابی به مزایا و فواید بیانیه روشن ماموریت محروم خواهد ماند. مطالعات نشان داده است که سازمان ها به دلایل مختلفی بیانیه ماموریت خود را مکتوب نموده و منتشر می کنند برای مثال بر اساس مطالعه دو پژوهشگر به نام های کینگ و کللند شرکت ها به دلایل زیر ماموریت خود را به صورت سند کتبی درمی آورند: 1- هدف سازمان را با اتفاق آرا مورد تائید قرار دهند 2- برای تخصیص منابع سازمان معیاری را ارائه دهند. 3- جوی شناخته شده بر سازمان حاکم کنند 4- نقطه اتکایی به وجود آورند تا افراد بر آن اساس هدف و مسیر سازمان را معرف و رهنمود کارهای خود بدانند و از سوی دیگر برای کسانی که نمی توانند خود را با وضع کلی سازمان سازگار نمایند یک نوع سد یا مانع بوجود آورند 5- در یک چارچوب یا ساختار کاری به هدف های سازمان جامه عمل بپوشانند و بر آن اساس کارهای تخصصی سازمان را به کسانی که مسئول ذی ربط هستند محول نمایند 6- هدف های سازمانی را مشخص کنند و برای جامه عمل پوشانیدن به این هدف ها، هزینه ها، زمان و معیارهای عملکرد را مورد ارزیابی و کنترل قرار دهند. البته این ها دلایلی است که دو پژوهشگر یاد شده برشمرده اند اما واضح است که مزایای بیان روشن و صریح ماموریت سازمان به این موارد محدود نمی شود. بیان ماموریت یک شرکت با زبانی روشن و صریح سبب می شود خواسته های گروه های مختلف ذی نفع نظیر سهامداران، دولت ، مشتریان، بستانکاران ، کارکنان و … به صورت مشخص و تعریف شده درآید و تضاد منافع آشکار این گروه های مختلف سازمان را به سوی یک گروه خاص و در نهایت به هم ریختگی و بی نظمی نکشاند. سبب ایجاد این احساس می شود که سازمان دارای جهت و مسیری مشخص است و ارزش توجه و سرمایه گذاری را دارد. ماموریت سازمان معیاری روشن را به مدیران عالی سازمان به منظور انتخاب مسیر درست حرکت در محیط پرتلاطم و رقابتی می دهد و باعث نزدیک شدن دیدگاههای متفاوت شده و روحیه همکاری و هماهنگی را در میان مدیران و کارکنان سازمان افزایش می دهد. ماموریت سازمان علامتی را به جامعه در مورد اینکه سازمان چگونه می اندیشد و به دنبال چه چیزی است می دهد و این موضوع برای ایجاد تصویر مثبت از سازمان و درک جایگاه آن در جامعه بسیار ضروری و حیاتی است. بیان ماموریت سازمان به صورت شفاف به عموم، بیانگر درک اهمیت مسئولیت اجتماعی سازمان است و در پذیرش عمومی سازمان بسیار موثر است.[3] پيشينه بحث و آرا مطروحه مباحث قديمي مرتبط با تعامل “جامعه ” و”كسب و كار” را مي توان زير عنوان “اخلاق كسب و كار””BUSINESS ETHICS”دسته بندي كرد. براي رسيدن به ساده ترين تعريف از اخلاق كسب و كار، بهتر است از منظر كاربري اصول وارزشهاي اخلاقي انسان متعارف در هدايت كسب و كار به آن توجه شود. از اين منظر، اخلاق كسب و كار تفاوتي با ساير شعب اخلاق عملي مثل اخلاق پزشكي ، يا اخلاق اجتماعي ندارد.تااين جا اگر مسئوليتي براي كاسب يا پيشه ورتصور مي شود از حد صداقت و انصاف تجاوزنمي كند. آهنگري را مجسم كنيد كه با چند شاگرد درروستايي فعاليت مي كند. جامعه روستايي از اوچه انتظاري دارد؟ توليد كالاي مرغوب و فروش منصفانه ; ايفاي به موقع تعهدات ; رفتار انساني و به هنجار با شاگردان و مراجعان . مسئوليت اجتماعي كسبه و پيشه وران تاپيش از دوران جديد – يعني عصر فعاليتهاي گسترده صنعتي و توليدي – در همين حد بوده است . در آن دوران ، نسبتهاي غير اخلاقي منتسب به كسبه و پيشه وران از جمله عبارت بوده از: كم فروشي ، تقلب در كيفيت كالا، تقلب دروزن و حساب ، بهره كشي ظالمانه از كاركنان ،گران فروشي ، رباخواري ، دزدي ، بدرفتاري بامراجعان . در يك صدسال اخير و خاصه دردهه هاي اخير، قلمرو اخلاق كسب و كارگسترده تر و ماهيت آن پيچيده تر شده است . جك ماهوني استاد مدرسه تجارت لندن ، براي اخلاقيات كسب و كار جديد، سه خصلت قايل است : الف – جوابگويي اگر در گذشته ، كاسب يا پيشه ور ملزم به رعايت ضوابط و اصول اخلاقي بود، در دوران معاصر بر اثر رشد چشمگير بنگاههاي پرقدرت -كه چه بسا مديران آنها، مالك و صاحب بنگاه نيستند – توجه از فرد به بنگاه معطوف شده است و البته اين حرف به معناي مبرابودن افراد ازمسئوليتهاي اخلاقي نيست بلكه در شرايط جديدآنها نماينده بنگاه و كارگزار آن شناخته مي شوند ودر چارچوب فعاليت بنگاه ، مسئول و پاسخگوهستند. تاكيد اجتماعي براين مقوله سبب شده كه حتي پاره اي از بنگاهها براي خود ضوابط واصول اخلاقي درون سازماني تدوين كنند،هرچند كه شائبه تظاهر در اين كار منتفي نيست . ب – مسئوليت اجتماعي كارول، در مطالعه اي كه باعنوان “هرم مسئوليت اجتماعي بنگاه ” منتشر شد براي هربنگاه چهاردسته مسئوليت اجتماعي قايل شده است . به تعبير ديگر، او مسئوليت اجتماعي هربنگاه را برآيند چهار مولفه زير مي داند: نيازهاي اقتصادي ; رعايت قوانين و مقررات عمومي ; رعايت اخلاق كسب و كار; مسئوليتهاي بشردوستانه . در مورد اول بنگاهها موظفند نيازهاي اقتصادي جامعه را برآورند و كالاها و خدمات مورد نياز آن را تامين كنند و انواع گروههاي مردم را از فرآيند كار بهره مند سازند. در مورد دوم آنها وظيفه دارند. به بهداشت وايمني كاركنان و مصرف كنندگان خود توجه كنند.محيط زيست را نيالايند، از معاملات درون سازماني بپرهيزند، دنبال انحصار نروند ومرتكب تبعيض نشوند “تبعيض قومي، تبعيض جنسي …”. سومين مولفه مسئوليت بنگاه، اخلاق كسب و كار است. در اين قلمرو اصولي چون صداقت ،انصاف و احترام جا دارد. چهارمين مولفه ،مسئوليتهاي بشردوستانه است. تعبير ديگركارول از اين مولفه ، “شهروند خوب ” بودن است، يعني مشاركت بنگاه در انواع فعاليتهايي كه معضلات جامعه را فرو كاهد و كيفيت زندگاني آن را بهبود بخشد. پ – مفهوم ذينفعان سومين ويژگي اخلاق كسب و كار جديد،پيدايش نظريه ذينفعان است. نظريه ذينفعان ازاين استدلال استفاده مي كند كه علاوه بر كساني كه در شركت مفروض سهم مالكانه دارند،بسياري از افراد و گروههاي ديگر نيز در آن شركت علائقي دارند و رفتار شركت و نحوه راهبري آن، بر علائق ايشان اثر مي گذارد وبنابراين بايستي حقوق و علائق اين طيف گسترده از ذينفعان، در سياستها و رفتار شركت ديده شود. در طيف گروههاي ذينفع در بنگاهها، اين گروهها را مي توان مشاهده كرد: مالكان “سهامداران “، مديران، كاركنان، مشتريان “مصرف كنندگان “، تامين كنندگان، توزيع كنندگان،دستگاههاي ناظر بر حسن اجراي قوانين،سازمانهاي پاسدار محيط زيست، مردم محل،فعاليت بنگاه، دولت، رقبا، بانكها و موسسه هاي مالي، رسانه ها، جامعه علمي. به اين ترتيب شايدبتوان نتيجه گرفت كه ويژگي سوم، دربرگيرنده دومولفه نخست نيز هست و بنگاه يا مديري كه علائق اين طيف را در بنگاه در نظر بگيرد به مسئوليتهاي خود “اقتصادي ، اجتماعي ، قانوني ،اخلاقي ” عمل كرده است.2 معرفی دیدگاههای مسئولیت اجتماعی 1- دیدگاه کلاسیک: بر اساس این دیدگاه، مسئله اصلی بنگاه اقتصادی بایستی حداکثر سازی سود و منافع بلند مدت سازمان باشد. با این شرط مسئولیت اجتماعی را تولید کالا و خدمات با حداقل هزینه برای جامعه تعریف می کنیم. 2- دیدگاه مسئولیت پذیری: این دیدگاه با مرحله دوم سیر تاریخی منطبق است. بر اساس این دیدگاه، مدیران می باید نسبت به سهامداران و سرمایه داران خود احساس مسئولیت کنند. با انجام فعالیت هایی که ناشی از نگرانی های اجتماعی سازمان است، سازمان تا حدودی به خود گردانی می رسد. چنین کنترل های که سازمان به خود تحمیل می کند باعث می شود که دخالت های دولت کاهش یابد. این مسئله به نوبه خود، باعث کاهش تعارضات، میان سازمانها و نهاد های دولتی نیز می شود. 3- دیدگاه عمومی: این دیدگاه با مرحله سوم سیر تاریخی منطبق است که بر اساس آن سازمان ملزم است در جهت حل مسائل و مشکلات جامعه فعالیت کند در نتیجه سود آوری تنها یکی از هدفهای بنگاه اقتصادی محسوب می شود. طرفداران این فلسفه معتقدند که چون جامعه اجازه فعالیت و استفاده از منابع کمیاب را به سازمان اعطا کرده و محیط مناسب برای کسب سود را برای آن بوجود آورده، سازمان باید خود را مدیون به جامعه دانسته و همواره خود را خدمتگزار آن بداند.1

 

اندیشه ها

مرحله اول

مدیریت مبتنی بر کسب حداکثر سود

(دهه 1800 تا 1920)

مرحله دوم

مدیریت مبتنی بر اعتماد

(1920 تا اوایل دهه 1960)

مرحله سوم

مدیریت کیفیت زندگی

(اواخر دهه 1960 تا حال حاضر)

گرایشها

1- تنها منافع شخصی

1- منافع شخصی

2- منافع افراد ذینفع و ذیربط سازمان

– منافع شخصی

2- منافع افراد ذینفع و ذیربط سازمان

3- منافع جامعه

ارزشهای اقتصادی

1-آنچه برای من خوب است برای جامعه هم خوب است

2-حداکثر کردن سود

3-پول و سلامتی مهمترین چیزها هستند

4- نگذاریم که خریدار چیزی بفهمد

5-نیروی کار مثل یک کالاست که قابل خرید و فروش است

6-حساب پس دهی مدیریت تنها نسبت به مالکان است.

1-آنچه برای من خوب است برای جامعه هم خوب است.

2-سود در حد کفایت

3- پول مهم است ولی مردم هم مهم هستند

4-مشتری را فریب ندهیم

5-کارگر هم حقوقی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.

6- حساب پس دهی مدیریت نسبت به مشتریان،مالکان، کارکنان، عرضه کنندگان و سایر افراد ذینفع در جامعه است.

1-آنچه برای من خوب است برای جامعه هم خوب است.

2-سود لازم است

3-مردم از پول مهمتر هستند

4-به مشتری اگاهی لازم را بدهیم

5-حرمت کارکنان باید از هر جهت حفظ شود

6- حساب پس دهی مدیریت نسبت به مالکان، و جامعه است.

 

جدول1 : دیدگاههای تاریخی اندیشه های مدیریت در خصوص مسئولیت اجتماعی

 

موافاقان و مخالفان ِ حد و مرز مسئولیت ها

در تعيين حدومرز مسئوليت بنگاهها، طيفي از عقايد گوناگون وجود دارد. در يك سر اين طيف ، كلاسيك ، قرار دارند كه معتقدند نبايد هيچ محدوديتي براي بنگاه ايجاد شود. بنابه اعتقادآنها “دست نامريي ” بازار، بنگاه را وادار مي كندكالا يا خدمتي را عرضه كند كه جامعه نيازمند آن است . از شخصيتهاي بارز اين دسته ، ميلتون فريدمن اقتصاددان و برنده جايزه نوبل اقتصاداست.  فريدمن ضمن اعلام التزام بنگاهها به مسئوليتهاي قانوني معتقد است كه “مسئوليت اجتماعي كسب و كار، يكسره افزايش سوداست. درواقع او مسئوليت اصلي بنگاه رامسئوليت اقتصادي مي داند و مسئوليتهاي ديگرو از جمله بشردوستانه را در زمره مسئوليتهاي بنگاه نمي داند. او در توضيح نظر خود مي گويد:”ميل و آرزوي بنگاهها اين است كه تا آن جاكه مي توانند درآمد كسب كنند منتها ضمن رعايت قواعد اساسي جامعه – چه آنها كه قانون دارد و چه آنها كه در عرف اخلاقي جامعه مستتراست ” “همان جا”. در سر ديگر اين طيف كساني قرار دارند كه به طور خلاصه معتقدند از آن جا كه حيات بنگاه بستگي مستقيم به حيات جامعه دارد و بنگاه درون دادهاي خود را از جامعه مي گيرد وبرون دادهاي خود را به درون جامعه مي ريزد،بنابراين مسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها همه جانبه و فراگير است و از جمله بايد در حل و رفع معضلات اجتماعي با جامعه همكاري ومشاركت كنند. كارول اين مسئوليتها را به يك هرم تشبيه كرده است كه هرچه از قاعده “مسئوليتهاي اقتصادي ” به سمت نوك هرم “مسئوليتهاي بشردوستانه ” پيش برويم ، از شدت و وسعت مسئوليتها كاسته مي شود. “كارول همان جا” جنبشهاي حمايت از مصرف كنندگان وشهروندان از جمله معتقدان به بسط دامنه مسئوليت بنگاهها هستند. اين جنبشها در بيشتركشورهاي پيشرفته صنعتي فعال هستند. در ميانه اين طيف ميانه روها قرار دارند كه فرد شاخص آنها پيتر دراكر است . نظرات او درسه فصل از كتاب مهم او به نام “مديريت به تفصيل آمده است كه به خاطر رعايت اختصار،چكيده آن نقل مي شود. دراكر نخستين و مهم ترين مسئوليت اجتماعي هر موسسه را عملكرد وظيفه و كار آن مي داند و مي گويد اگر بنگاهي نتواند كار اصلي خود را به خوبي انجام دهد، توان هيچ كار ديگر راندارد. به زعم او كسب و كار ورشكسته ، نه كارفرماي خوبي است ، نه همسايه خوب ، نه عضو خوب جامعه است ، و نه مي تواند براي گسترش كار خود سرمايه كافي فراهم كند وبنابراين نمي تواند شمار بيشتري را مشغول به كاركند. بنابراين از نظر دراكر، نخستين “قيد”مسئوليت اجتماعي بنگاه ، بالابودن حجم وميزان مسئوليت آن در انجام موفقيت آميز رسالت خود است . اين حرف بسيار شبيه نظر فريدمن است كه همچنانكه پيشتر گفته شد مسئوليت اقتصادي بنگاه را مسئوليت اصلي اجتماعي آن مي داند. دومين قيد مسئوليت از نظر دراكر قيدشايستگي و اهليت است . او مي گويد پذيرفتن مسئوليتهايي كه شايستگي انجام آن را نداريم “عين مسئوليت ناشناسي ” است زيرا هم سطح توقع را بالا مي برد و هم در نهايت سبب سرخوردگي و ياس متوقعان مي گردد. بنگاههابايد شايستگي ، مهارت و اهليت لازم براي ايفاي رسالت اصلي خود را كسب كنند. موارد اهليت بنگاهها، عيني و مشهود است و بنگاهها در غيراز اين موارد، اهليت ندارند. قوت هر بنگاه بايددر سنجش پذيري ، نقدپذيري و پاسخگو بودن آن باشد “مثل بهره وري ، سودآوري ، كيفيت و غيره “.اگر بنگاه به اين اصول بي توجه باشد. ضعيف وبيمار است . هم چنين اگر در امور ناملموس – مثل سياست ، امور عاطفي و حسي ، تصديق وتكذيب اجتماعي ، ايجاد ساختارهاي مربوط به روابط و مناسبات قدرت – دخالت كند و نيرو وتوان خود را در اين امور صرف كند، احساس راحتي و آسايش نخواهد كرد. از نظر دراكر مهم ترين قيد مسئوليت اجتماعي ، قيد مشروعيت و اقتدار است . از آن جا كه مسئوليت بدون اقتدار معنا ندارد بنابراين مسئوليت همواره با اقتدار همراه است ; به همين سبب هركس دعوي مسئوليت مي كند، در واقع دعوي اقتدار دارد و بر عكس هركس اقتدار دارد،مسئول است . او به طنز مي گويد فقط نظامهاي خودكامه و شهامت خواه هستند كه در عين اقتداركامل ، خود را در برابر هيچ كس و هيچ چيز،مسئول نمي دانند! بنابراين از نظر دراكر وقتي از بنگاهي خواسته مي شود كه مسئوليت حل و رفع يكي ازگرفتاريها و ابتلائات جامعه را بپذيرد. بايد به دقت بينديشد و ببيند آيا اقتدار مستتر در اين مسئوليت ، مشروع است يا خير. اگر اين اقتدارمشروع و موجه نباشد، پذيرش مسئوليت مشگل گشايي ، در واقع غصب مسئوليت است .پس معلوم مي شود حتي اگر سازمان يا بنگاه اقتدار انجام كاري را داشته باشد بايد در منشا آن اقتدار دقت كند و از مشروعيت آن اطمينان يابد. باتوجه به اين قيود و محدوديتها، به راستي بنگاهها چه مسئوليتهايي دارند؟ به نظر دراكرمسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها را مي توان به قرارزير برشمرد: 1 – پرداختن تمام و كمال به مسئوليت ، وظيفه ورسالت اصلي بنگاه . يعني مثلا اگر وظيفه ورسالت آن توليد خودرو است ، اين كار را به بهترين وجه ممكن انجام دهد و در مسير تكامل و بهبود مستمر آن بكوشد. 2 – مسئوليت فرآورده ها و خدمات . بنگاه ومديران آن در برابر پيامدها و عوارض محصولات خود مسئولند و بايد در برابر آن پيامدها مسئول نگاه داشته شوند. 3 – مسئوليت فرآيندها. بنگاه و مديران آن نسبت به فرآيندهاي توليد مسئول هستند. فرآيندهاي توليد نبايد هزينه اجتماعي توليد كند و چنانچه به ضرورت چنين وضعي رخ دهد، ميزان آن هزينه ها بايد در كمترين حد ممكن باشد. براي روشن تر شدن مطلب مثالي مي زنيم . چنانچه بنگاه موردنظر توليدكننده انواع نئوپان باشد نظربه اينكه ماده اوليه آن از جنگل تامين مي شود،اين كار نبايد با ويران ساختن منابع جنگلي همراه باشد. بهره برداري از جنگل بايد به شيوه اي باشدكه به آن آسيب نرساند. از طرف ديگر در فرآيندتوليد بايد دقت شود به طوري كه ضايعات آن “بويژه چسب و مواد شيميايي ” محيط زيست راآلوده نكند. ذرات معلق و غبار را مهار كند و درموارد ناگزير “مثل آلودگي صوتي ” آسيب را به كمترين ميزان ممكن برساند. 4 – مسئوليت اخلاقي . بنگاه و مديران آن بايد دردادوستد و كسب و كار به اصول اخلاقي متعارف جامعه به ديده احترام نگاه كرده ، خود را به آن اصول مقيد و پايبند بداند. دراكر نتيجه مي گيردكه در جامعه پلوراليست ، مسئوليت ارتقا و بهبوداجتماع ، يك معضل و مقوله دايمي است كه هيچ گاه حل نمي شود. بخشي از اين مسئوليت درچارچوب آنچه گفته شد متوجه بنگاه و بخشي ازآن متوجه نهادهاي ذيصلاح – مثل دولت وسازمانهاي وابسته به آن – است . ولي در هرحال بنگاههاي بزرگ و مديران آنها بايد به معضلات وگرفتاريهاي جامعه بينديشند. آنها بايد امكان تبديل پروژه “حل يك معضل و نابساماني اجتماعي ” را به “يك فرصت كار و كاسبي “،بررسي كنند. به نظر دراكر مديران هرگز از اين نگرانيها و مسئوليتها فارغ نيستند. نكته اساسي در نظريات دراكر اين است كه هركس بايد به كاري به پردازد كه اهليت اقتدار و مشروعيت انجام آن را داشته باشد. نقد آراء مطرح در نظام آنگلوساكسون آنچه تاكنون گفته شد، چكيده مهم ترين آراء متفكران غربي در باب مسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها و مديران آنهاست . اما از آنجا كه پيش درآمد رشد و گسترش بي سابقه بنگاهها – به ويژه بنگاههاي توليدي و صنعتي – انقلاب صنعتي است و از آنجا كه اين انقلاب در انگلستان واقع شد و اين كشور بيش از كشورهاي ديگر باگرفتاريها و پيامدهاي ناگوار توسعه صنعتي دست و پنجه نرم كرد، مي توان ديدگاهها و تفكرآنگلوساكسون را در چگونگي برخورد با آن پيامدها و چگونگي اداره كسب و كار و حتي ريشه بروز آن پيامدها، از ديدگاهها و تفكرديگران متمايز كرد. در نگرش نوع اول ، راه موفقيت اقتصادي از توجه به ارزشهاي فردي مي گذرد. انگليس و آمريكا به خصوص حامي ومنادي ارزشهاي فردي هستند. خوب يا بدحاصل چگونگي عمل فرد است . هم اينك نيزمظاهر اين نگرش انديويدوآليستي در فرهنگ كشورهاي حوزه آنگلوساكسون ديده مي شود: اهداء انواع جوايز فردي “نوبل ، اسكار،…”،تبليغ كارآفرينان برجسته ، احساس مسئوليت فردي در كسب مهارت ، تفاوت چشمگير درحقوق و دستمزد دريافتي . بيشينه كردن سود وارزش سهام سهامداران ، سست بودن پيونداستخدامي افراد و سازمانها “سهولت اخراج ، وبالابودن ميزان جابه جايي ها”، كشمكشهاي گسترده بين اتحاديه هاي كارگري و كارفرمايان ،بي توجهي به حفظ محيط زيست “و توجه از سراضطرار”. در نگرش غير آنگلوساكسون “مانندچيني ها، ژاپني ها، آلماني ها”، شرط موفقيت اقتصادي رعايت مصالح جامعه است . در اين كشورها حاكميت از آن ارزشهاي همگاني و ملي است : كارگروهي ، رابطه مستحكم استخدامي “پايين بودن ميزان جابه جايي نيروي كار”،وفاداري به كارفرما، وجود مسئوليت اجتماعي براي كسب مهارتها، وجود و رونق گروهها ومجتمع هاي اقتصادي “مثل كايرستوها در ژاپن “. در دوراني كه سرمايه داران صنعتي كشورهاي انگلوساكسون به استثمار بيرحمانه كارگران مشغول بودند و جز بيشينه كردن درآمدبه چيز ديگر توجه نمي كردند، متفكران آن كشورها نيز توجيه كننده همان جريان بودند.ديويد ريكاردو “1823-1772” و تامس رابرت مالتوس “1834-1766” كه دوست و معاصربودند، پايين بودن دستمزدها و نابرابري حاصل ازآن را ناشي از قدرت باروري شگفت انگيز وويرانگر طبقه كارگر مي دانستند و مدعي بودندعلت پايين ماندن دستمزدها در حد بخور ونمير،زادورود بي رويه كارگران است ! به موجب قانون مفرغي دستمزد ريكاردو، نه سرمايه دار صنعتي ظالم است و نه نظام سرمايه داري ، بلكه خودكارگر باعث و باني فقر خود است. عجب نيست كه ماركس و انگلس نيز درمقابله با شرايط موجود از همان ابزار “ارزشهاي فردي ” استفاده كردند. “بنگاه اقتصادي ملت گرا، ذينفعان و متولياني كاملا متفاوت دارد كه به هنگام طراحي استراتژي بايد مورد شور قرار گيرند. در بنگاههاي ژاپني ،كاركنان ، ذينفع و متولي رده نخست ، مشتريان ذينفعان رده دوم ، و سهامداران با فاصله زياد دررده سوم قرار دارند… به اين ترتيب و باتوجه به اين اختلاف نگرش ، ميزان اقبال به پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي در بين بنگاهها و مديران كشورهاي آنگلوساكسون ، كمتر از كشورهاي طرف مقايسه است . چنانچه ميزان دلبستگي و پايبندي بنگاههاي كسب و كار و مديران آنها به مسئوليتهاي اجتماعي را به صورت پيوستاري ترسيم كنيم و سمت راست آن را نمايانگر گرايش به ارزشهاي فردي و سمت چپ را نمايانگر توجه به ارزشهاي جمعي و ملي بدانيم ، در آن صورت كشورهاي داراي فرهنگ آنگلوساكسون درسمت راست و كشورهايي نظير ژاپن ، چين ، وآلمان در سمت چپ پيوستار قرار مي گيرند. به اين ترتيب هرچه از سمت راست به سمت چپ پيوستار حركت كنيم ، ميزان پايبندي به مسئوليتهاي اجتماعي بيشتر مي شود. در چند سال اخیر ، مسئولیت موسسات در قبال جامعه بیش از پیش مورد توجه محافل مختلف چین قرار گرفته است. اوائل سال جاری میلادی، برخی از موسسات دولتی و خصوصی بزرگ چین یکی پس از دیگری گزارش سالانه مسئولیت اجتماعی را منتشر کرده و وعده دادند که توجه به این مسئولیت را تقویت بخشیده و سهم شایانی برای ایجاد جامعه هماهنگ ادا نمایند. مسئولیت موسسات در مقابل جامعه به معنای آن است که موسسات باید ضمن توجه به سود آوری و انجام وظیفه در مقابل سهامداران، مسئولیتهای اجتماعی در قبال کارکنان، جامعه و محیط زیست را برعهده گیرند. این مسئولیتها عبارت است از مراعات اخلاق تجاری، امنیت تولید، سلامت شغلی، حافظت از منافع مشروع کارکنان و صرفه جویی در منابع پس از ورود به قرن 21 ، به ابتکار سازمان ملل ، برخی از موسسات چندملیتی مشهور به مراعات مسئولیتهای اجتماعی اهمیت دادند. برای نمونه ، شرکتهای “اینتل” ، “نیکی” و “وال مارت” در موعد مقرر گزارش مسئولیتهای اجتماعی را منتشر کرده و پیشرفت این موسسات در این زمینه را اعلام می نمایند. امسال شرکت گروه نفت و گاز چین نیز چنین گزارشی منتشر کرد. شرکت گروه نفت و گاز چین به عنوان یکی از 500 شرکت برتر جهان 28 فوریه برای نخستین بار گزارش مسئولیتهای اجتماعی خود را منتشر کرد. “لی ژن شیان” سخنگوی مطبوعاتی این شرکت با اشاره به هدف این کار ؛گفت: این شرکت به عنوان شرکت نفت باید ضمن خلق ثروت و افزایش سرمایه دولتی، توسعه پایدار موسسه را تحقق بخشیده و با دستاوردهای توسعه خواست های سهامداران ، کارکنان و جامعه را اجابت کند. این شرکت وعده داده است از طریق انتشار گزارش مذکور، بطور واقعی تأثیرات فعالیتهای این موسسه بر اقتصاد ، محیط زیس ت و جامعه را نشان دهد. در گذشته ، بسیاری موسسات چین فقط به سود اهمیت داده و به مسئولیتهای اجتماعی توجه نمی کردند. آقای وان جی هوی کارشناس مسوولیت های اجتماعی موسسات اعتقاد دارد که بسیاری موسسات چین در گذشته در زمینه شناسایی وظایف اجتماعی خود سردرگم بودند . وی افزود: به اعتقاد این موسسات، محوری ترین و مهمترین مسئولیتهای موسسات در قبال جامعه حصول سود است. به باور آنان، مردم نباید درخواستهای اخلاقی بیشتری از موسسات داشته باشند. بر این اساس تعداد زیادی از موسسات چینی با مشکل نقض منافع مشروع کارکنان روبرو هستند. افزون بر این، پدیده هایی چون به هدف رفتن منابع، آلودگی محیط زیست و نقض حق مالکیت معنوی در برخی از موسسات دیده می شود. این حوادث نه تنها خسارات اقتصادی سنگینی برای موسسات فراهم آورده ، بلکه چهره عمومی موسسات را خدشه دار کرده است. مسئولیتهای موسسات در مقابل جامعه مضمونهای وسیعی مانند مصرف کنندگان ، کارکنان، سهامداران، نیکوکاری ، محیط زیست و غیره را در بر دارد. آقای وان جی هوی اظهار داشت که در مرحله کنونی ، موسسات در اجرای مسئولیتهای اجتماعی خود باید به عرضه محصولات و خدمات عالی به مصرف کنندگان اهمیت دهند. وی گفت : مسئولیت اجتماعی موسسات مسئولیت بین موسسات و افرادی است که با منافع موسسات ارتباط دارند. مصرف کنندگان همان افرادی هستند که در روند توسعه موسسات با منافع موسسه ارتباط دارند. در صورت صرف نظر از آنان، ضررهای مرگباری به موسسات وارد خواهد شد . چندی پیش انجمن مصرف کنندگان چین به موسسات این کشور پیشنهاد کرد که فعالانه و مبتکرانه مسئولیتهای اجتماعی خود را بر عهده گیرند. بسیاری موسسات چین نسبت به این پیشنهاد واکنش مثبت نشان داده اند. مسئولیت اجتماعی سازمان، الزامی برای پایداری Corporate Social Responsibility : از لحاظ تاریخی سازمان‌ها با رویکرد ایجاد سود برای سهامداران خود پایدار مانده اند. اما امروزه این رویکرد به هیچ وجه برای تضمین بقا کافی نیست. در دنیای مدرن، سازمانها با هر اندازه و در هر بازاری، باید برای بقا خود رضایت جامعه را کسب و حفظ کنند و این رضایت فقط در صورتی حاصل می شود که جوامع باور داشته باشند که عملیات سازمانها «تأثیر» سودمندی بر انسان و محیط زیست باقی می گذارد. واکنش رسانه‌های قدرتمند به این معنی است که سازمانها اکنون تحت بررسی دقیقی قرار دارند. مردم عادی، سرمایه گذاران بالقوه، گروههای اعمال فشار، سیاستمداران، شرکتهای بیمه و طیف وسیعی از سایر طرفهای ذینفع به طور فزاینده ای سازمانها را مسئول اثرات اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی آنها بر جوامعی که در آن فعالیت می کنند، می دانند. با این حال، سازمانهای بسیاری وجود دارند که هم اکنون نیز در برابر طرفهای ذینفع خود احساس مسئولیت می کنند و نقش مثبت و مفیدی بر جامعه دارند. آنها این کار را نه به دلیل ترس از واکنش گروههای اعمال فشار نسبت به فعالیتهای خود، بلکه به این دلیل انجام می دهند که بخشی از فرهنگ و فلسفه آنهاست. از نظر آنها، تعهد نسبت به طرفهای ذینفع منطقی است و حتی ممکن است علت وجودی آنها باشد. آن سازمانها گاه حتی نمی دانند که کاری که انجام می دهند، نام خاصی دارد، یعنی مسئولیت سازمانها دربرابر اجتماع. از نظر آنها، اینگونه رفتار منطقی است و به راستی در سازمانهای آنها حک شده است. با وجود این، ممکن است این رفتار را به طور کامل یا در تمام سازمان و نسبت به کلیه شرکای زنجیره تأمین خود انجام ندهند. مسئولیت اجتماعی سازمانها عامل اساسی بقای هر سازمانی است. با توجه به اینکه همه سازمانها ارتباطهایی با جامعه دارند، CSR، صرفنظر از اندازه یا بخش سازمان، به درجات مختلف به موضوع اجتناب ناپذیری تبدیل شده است. با این وصف، از آنجا که این موضوع برای بسیاری از سازمانها قلمرو ناشناخته ای است، آنها لزوماً برای مقابله با چالشهای پیش رو به خوبی مجهز نیستند. CSR کل طیف اصول بنیادی را، که از سازمانها انتظار می رود آنها را بپذیرند و در اقدامات خود منعکس کنند، دربر می گیرد. اصول مزبور، در میان بقیه موارد، شامل احترام به حقوق انسان، رفتار منصفانه با نیروی کار، مشتریان و تأمین کنندگان، شهروندان خوبی برای جوامعی که در آنها فعالیت می‌کنند و حفاظت از محیط زیست می شوند. این اصول نه تنها از لحاظ اخلاقی اهداف مطلوب وپسندیده ای هستند، عوامل کلیدی مهمی نیز در حصول اطمینان از این نکته اند که جامعه امکان بقای سازمان را در دراز مدت فراهم می آورد، زیرا از فعالیتها و رفتار سازمان بهره می برد. این در عمل چه مفهومی دارد؟ به طور خلاصه، مفهومش این است که سازمانهای سرآمد باید تعهدات خود را به CSR از طریق ارزشهای خویش ابراز دارند و اطمینان حاصل کنند که این تعهدات در سراسر سازمان جاری می شوند. تعهد به اجرای اصول مزبور اطمینان سطح بالایی را در طرفهای ذینفع به وجود می آورد و آنها را حفظ می کند، زیرا آنها رویکردی بسیار اخلاقی را در برابر اقدامات روزانه و طرحهای آینده خود بر می گزینند که شفاف و مسئولانه است. طرفهای مزبور مسئولیتهای اجتماعی و بوم شناختی پایداری را هم در حال حاضر و هم در آینده مد نظر قرار داده و آنها را فعالانه ترویج و ترغیب می کنند. این تعهد آشکار و جامع طرفهای ذینفع اطمینان می دهد که آنها انتظارات و مقرارت جوامعی را که از لحاظ محلی و جهانی بر آنها تأثیر می گذارند، تحقق می بخشند یا حتی از آن هم فراتر می روند. به دلیل آگاهی از مسئولیتهای خود در برابر جوامع حاضر و آتی، علاوه بر مدیریت ریسک، فرصتهایی را جست و جو و ترغیب می کنند که پروژه‌های سودمند را همراه با جامعه اجرا نمایند و دقت می کنند تا هرگونه عواقب نامطلوب را به حد اقل برسانند. تعاریف و اصطلاحات مترادف بسیاری برای CSR وجود دارند. گرچه یافتن تعاریف متداول برای CSR بسیار دشوار است، ویژگیهای مشترکی به شرح زیر برای آن تعریف شده اند: برآوردن نیازهای طرفهای ذینفع موجود بدون لطمه زدن به توانایی نسلهای آینده در برآوردن نیازهای خود. انتخاب CSR به طور داوطلبانه به جای الزام قانونی، زیرا در دراز مدت به نفع سازمان خواهد بود. ادغام خط مشی‌های اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی در فعالیتهای روزمره. پذیرفتن CSR به منزله فعالیت محوری که در راهبرد مدیریتی سازمان حک شده باشد. به نمونه‌هایی زیر توجه کنید: مسئولیتهای اقتصادی: صداقت، کنترل و نظارت شرکت، توسعه اقتصادی جامعه، شفافیت، جلوگیری از رشوه خواری و فساد، انجام پرداختهای لازم به مقامات ملی و محلی، استفاده از تأمین کنندگان محلی، استخدام نیروی کار محلی، و غیره. مسئولیتهای اجتماعی: حقوق بشر، حقوق کارگر، آموزش و توسعه کارگران محلی، کمک به تخصصهای مربوط به برنامه‌های جامعه و غیره. مسئولیتهای زیست محیطی: رویکردهای احتیاط آمیز برای جلوگیری یا به حداقل رساندن عوارض نامطلوب، حمایت از اقدامات و ابتکاراتی که مسئولیتهای بیشتر زیست محیطی را ترویج می دهند، توسعه و انتشار فناوریهای مطلوب و مساعد زیست محیطی و غیره. همان گونه که قبلاً اشاره شد، برای مفاهیم «پایداری»، «شهروندی سازمانها»، و مسئولیت «سازمانها» و غیره اصطلاحات مترادف دیگری نیز وجود دارند. اصطلاح بسیار رایج آن «توسعه پایدار» است که دارای تعاریف بسیاری است. «پایداری» اصطلاحی است که به همه افراد جامعه یعنی شهروندان، مقامات محلی و ملی، قانونگذاران، سرمایه‌گذاران سازمانی، مشتریان، کارکنان، تأمین کنندگان و غیره مربوط می شود. بنیاد مدیریت کیفیت اروپا، «CSR» را به منزله نقش سازمانها در توسعه پایدار می نگرد. با وجود کلمه «سازمان» در اصطلاح «CSR»، مدل ارائه شده از سوی بنیاد مدیریت کیفیت اروپا برای CSR هر نوع سازمانی را اعم از دولتی با خصوصی دربر می گیرد. از ویژگیهای عمده CSR این است که کلیه طرفهای ذینفع باید مورد توجه قرار گیرند. مفهوم طرفهای ذینفع، که به صورت گروههایی از مردم که به نحوی بر سازمان و فعالیتهای آن تأثیر می‌گذارند و یا تحت تأثیر آنها قرار می گیرند، تعریف شده است، در سازمانهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارد. این مفهوم شامل اما نه محدود به مالکان، اعضای هیئت‌امنا، کارکنان و اتحادیه‌های کارگری، مشتریان، اعضا، شرکای تجاری، تأمین کنندگان، رقبا، دولت و نظامهای ایمنی، رأی دهندگان، سازمانهای غیر دولتی و غیر انتفاعی، گروههای اعمال فشار و عوامل مؤثر، و جوامع محلی، ملی و بین المللی می شود.
مزایای CSR فضای سازمانها به سرعت در حال تغییر بوده و براثر روندهای جاری به سوی نشانهای تجاری جهانی و سازمانهای چند ملیتی با زنجیره‌های تأمین جهانی نیز تشدید می گردد. بسیاری از سازمانها به نحو فزاینده ای از ارزش مستقیم اقتصادی CSR آگاهی یافته اند و با ادغام آن به منزله سرمایه گذاری راهبردی با راهبرد اصلی کسب و کار و فعالیتهای مدیریتی خود، می توانند تأثیر مثبتی بر جامعه و محیط خود داشته باشند و در ضمن، شهرت و اعتبار خود را نیز تقویت کنند. با پیروی از این روش، نه تنها برای امروز خود سود تولید می کنند، بلکه موقعیت آینده خود را نیز تثبیت می نمایند. نمونه‌های مزایای مستقیم ناشی از این ادغام برای سازمان به شرح زیر هستند: – افزایش ارزش تجاری نشان تجاری؛ – دسترسی بیشتر به منابع مالی؛ – نیروی کار سالم تر و ایمن تر؛ – مدیریت ریسک و نظارت مؤثر تر بر امور سازمان؛ – کارکنان مشتاق؛ – وفاداری مشتری؛ – ارتقای اعتماد و اطمینان طرفهای ذینفع؛ – تقویت وجهه عمومی. طرفهای ذینفع به نحو فزاینده ای انتظار دارند که سازمانها از نظر اجتماعی مسئول باشند و کاملاً آماده اند تا ازآن قدردانی کرده و در برابرش امتیازاتی بدهند. مؤسسه تحقیقاتی بین المللی شرایط بازار و آرای عمومی MORI از طریق بررسیهای خود شواهدی حاکی از تأثیر CSR بر وجهه سازمان و سود خالص آن ارائه داده است، یعنی شهروند خوب بودن برای سازمان دارای مفهوم و منطق تجاری است. طبق یکی از بررسیهای انتشار یافته توسط مؤسسه مزبور «70 درصد مردم اروپا اظهار داشته اند که هنگام خرید محصول یا خدمات، تعهد سازمانها به مسئولیت اجتماعی برایشان اهمیت دارد و تقریباً نیمی از آنها نیز گفته اند که مایلند برای محصولاتی که در آنها مسئولیتهای زیست محیطی و اجتماعی ملحوظ گردیده، بهای بیشتری بپردازند». در ضمن، این نکته نیز درج گردیده که «نظر عمومی بر این است که سازمانها نسبت به مسئولیتهای اجتماعی خود توجه کافی مبذول نمی‌دارند . واضح است که برندگان، سازمانهایی خواهند بود که متوجه نیازهای دراز مدت سازمان خود، فناوریهای در حال ظهور و اثرات آن بر جامعه و محیط زیست، و نقشی که می توانند در هماهنگی خلاقانه این نیازمندیها ایفا کنند، هستند. به علاوه، با اشاعه اصطلاح «اهمیت دیدگاه دراز مدت» برای مثال جهت شرکای زنجیره تأمین خود، می توانند کمکهای ارزشمندی نیز برای جامعه وسیع تر تجاری، که تشویق می شوند به سوی رشد و نوآوری پایدار پیش بروند، فراهم آورند. توجه به منافع و مصالح شخصی به نحو آگاهانه و روشن بینانه به صرفه خواهد بود! به این ترتیب، CSR مزایای دوجانبه ای خواهد داشت، به این معنی که سازمان از رویکرد اخلاقی تر و منسجم تر خود نفع می برد و جامعه و طرفهای ذینفع نیز نظر و برداشت بهتری از عملکرد و نقاط قوت سازمان خواهند داشت[4]. نتیجه گیری و تحلیل کیس: عصـــــــر جديد شاهد انتقال ديدگاههاي مديران به فراسوي سازمانهايشان بوده است. اگر در زمانه «تيلور» كه او را پدر مديريت علمي لقب داده اند، توصيه به مديران اين بود كه كارگاه هايشان را بهره ور نگه دارند و اگر در مكتب روابط انساني مديران به ارضاي نيازهاي روحي و رواني كاركنانشان تشويق مي شدند، در زمانه حاضر مديران را متوجه محيطهاي خارج از سازمانهايشان ساخته اند. منشور سنتي سازمانها كه همّ و غمّ مديران را در بهره وري و سودآوري سازمان مي ديد با منشوري جايگزين شده است كه مسائل محيطي را در دستور كار مديران قرار مي دهد. مدير امروز براي توفيق مي بايست نه فقط به محيط بيروني سازمان ازجهت مشتريانش بنگرد بلكه بايد همه شهروندان، همه آدميان و همه طبيعت اين كره خاكي را مشتري خود بينگارد. امروزه كافي نيست كه مشتريان مستقيم شما، از سازمان و خدمات آن رضايت داشته باشند، بلكه بايد تمامي مردمان بر فعاليتهاي شما صحه بگذارند. همه ما سرنشينان يك قايق بزرگ و ساكنان يك دهكده جهاني هستيم، اگر اين قايق دچار حادثه شود و اگر اين دهكده آسيب ببيند، هيچ يك از ما مصون نخواهيم بود. بايد تفكرات محدود و جزءنگر را كنار نهاده و انديشه اي به وسعت اين زمين پهناور و اين هستي بيكرانه پيدا كنيم. مديران محدودانديش كه فقط دغدغه سازمان، كاركنان، و مشتريان را دارند، در عرصه هاي پهناور جهاني، جايي ندارند و دير يا زود در برابر سعه صدر مديران كل نگر، صحنه را ترك خواهندكرد. مديران عصر ما ديگر نبايد خود را مشغول وظايف سنتي برنامه ريزي، سازماندهي و نظارت كنند، بلكه بايد ابعاد اجتماعي و عمومي حرفه خود را شناخته و از آثار سازمان خود بر محيط اجتماعي، اقليمي و فرهنگي آگاه باشند. حال شايد اين سوال پيش آيد كه توجه به محيط بيروني سازمان از زماني كه مسئله نگرش سيستمي در مديريت مطرح گرديد، موردتوجه مديران بوده و موضوع تازه اي به نظر نمي رسد. دراين مورد بايد يادآور شد كه هرگاه توجه به محيط خارجي، به منظور بهره برداري از آن براي اهداف درون سازماني باشد اين امر به تحقق مسئوليت اجتماعي منجر نخواهدشد، بلكه زماني مي توانيم اين مسئله را به عنوان مسئوليت اجتماعي مطرح سازيم كه توجه به مصالح جامعه به خاطر منافع عامه بوده و مستقل از منافع آن براي سازمان موردعنايت قرار گرفته باشد. مديران امروزما بايد علاوه بر مهارتهاي فني، اداري و انساني به مهارت اداره مسائل اجتماعي و پاسخگويي به نيازهاي اجتماعي ومحيطي نيز مجهز بوده و مسائل جامعه را جزء اهداف سازماني خود بينگارند. توجه به مسائل اجتماعي مستلزم ايجاد ساختارهاي لازم در سازمان و پايه گذاري فرهنگ جامعه دوستي و كل نگري است. ايجاد باور و اعتقاد به مسئوليت اجتماعي سنگ بناي مديريت مسائل عمومي است و هرگاه مديران مسئوليت اجتماعي در سازمان خود را ضرورتي اساسي انگاشته و آن را باور داشتند، مسلماً خود درپي فراهم آوردن سازوكارهاي لازم براي تحقق آن خواهند شد. مديران بايد از جزءنگري و شيفتگي نسبت به اهداف سازماني خود رهايي يابند و اهداف والاتري را در رابطه با جامعه، كشور و دنيا فراراه قرار دهند. درعصر جهاني شدن، سرافرازي مديريتها در آن است كه جهاني بينديشند و در منشور سازماني خود سازمان، كشور و جهان را با هم ببينند. مسئوليت سازمانها نسبت به جامعه نزديك و دور نسلهاي امروز و فردا، مسئوليتي جدي است كه اگر از آن چشم بپوشند در آينـده بن بست هايي بحران زا را شاهد خواهند بود. سازمانها اگر به اهداف اجتماعي و جهاني حرمت ننهند و در رفع آلودگي و فقر و بيماري و تبعيض از منظري وسيع و گسترده اقدام نكنند، به زودي خود قرباني همين بلايا خواهندشد. امروزه نگران انهدام محيط طبيعي، نابساماني در محيط زيست، نشت مواد آلوده، اعتياد جوانان، و تبعيض هاي ناروا هستيم، اما به ياد داشته باشيم كه بدون داشتن نگاهي وسيع و دربرگيرنده جهان نخواهيم توانست براين مشكلات فائق آييم. سازمانها بايد ميثاق جديدي را پايه گذاري كنند كه در آن نهاده ها: آب و هوا و طبيعت اين كره خاكي، كيفيت و ارزشهــــــــاي اجتماعي و انساني و بني نوع بشر و نسلهاي كنوني و آينده هستند و اهتمام سازمانها بايد در آن باشد كه به گونه اي عادلانه و منصفانه از اين نهاده ها بهره برداري كنند كه سرانجام مواهب طبيعي و حرمت كيفيت و ارزشهاي انساني و اجتماعي حفظ شوند و عدالت و تعادل در تمامي زمينه هاي زندگي بشري مستقر گردند. در راه تحقق مسئوليت اجتماعي سازمانها مديران با راهي ناهموار مواجه اند و مشكلاتي را درپيش رو دارند كه بايد آمادگي رويارويي با آنها را داشته باشند. يكي از مشكلات عمده، عدم توجه به محيط رقابتي در جهان امروز است. اگر سازمانها منابع خود را صرف تحقق اهداف مسئوليتهاي اجتماعي و انساني كنند، مسلماً در صحنه رقابت آسيبهاي شديدي خواهند خورد و ممكن است اين امر به حذف آنها بينجامد. البته اگر همه سازمانها مسئوليت اجتماعي و انساني را سرلوحه اقدامات خود قرار دهند اين مسئله پيش نخواهد آمد، اما هيچ تضميني وجود ندارد كه اين اتفاق رخ دهد. بدين ترتيب اولين مشكل تعارض حاصل از رقابتهاي اقتصادي در مقابل توجهات اجتماعي و انساني است. مسئله ديگر در اين زمينه ماهيت اختصاصي مسئوليت اجتماعي و انساني است. اصولاً سازمانها بر اساس تقسيم بندي هاي تخصصي ايجــــاد شده اند و هركدام در يك زمينه خاص تخصص و تجربه دارند، درحــــالي كه مسئوليتهاي اجتماعي و انساني نياز به تخصصهاي ديگري در عرصه هاي غيرمتعارف سازمانها دارند. سازمانها تحت فشار محيطي به انجام سلسله وظايفي غيرمرتبط و غيرتخصصي مي پردازند كه معلوم نيست چندان موفقيت آميز باشد و جامعه و جهان از اين تلاشها طرفي ببندد. اما به هر تقدير دنياي امروز پاسخگويي اجتماعي و انساني سازمانها را لازمه توسعه و توفيق آنها در عرصه هاي جهاني دانسته است و اگر بخواهيم به اين هدف دست يابيم بايد بر مشكلات راه فائق آييم و بكوشيم تا خود را در مسيري قرار دهيم كه مسئوليت سازماني اجتماعي وانساني را تحقق بخشيم و درعين حال مسئوليتهاي اقتصادي، فني و حرفه اي سازماني را نيز از ياد نبريم.[5] فهرست منابع و ماخذ
[1] سید مهدی الوانی و سید احمد رضا قاسمی، مدیریت و مسئولیت های اجتماعی سازمان، ناشر مرکز آموزش مدیریت دولتی،تهران [2] http://www.imi.ir/tadbir/tadbir-105/article-105/1.asp [3] http://www.sanatebimeh.blogfa.com/post-119.aspx [4] http://www.iranqms.com/html/modules.php [5] http://www.imi.ir/tadbir/tadbir%2D146/article-146/article-head.asp 6- http://foreigninvestment.blogfa.com/cat-4.aspx 7- www.adavoudi.blogfa.com http://allametabatabaee.blogfa.com/post-6.aspx

]]>

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *