برایان کاپلان
مترجم: مجید رويین پرویزی
**آنارشیسم چیست؟ آنارشیستها چه عقاید مشترکی دارند؟
فرهنگ لغت آمریکن هریتیج کالج (The American Heritage College) آنارشیسم را این طور تعریف میکند: «تئوری یا دکترینی که میگوید همه اشکال حکومت غیرضروري، ستم پیشه و ناخوشایند بوده و باید منسوخ گردند.»
آنارشیسم رویکردی سلبی است که میگوید یک چیز، یعنی حکومت، بد است و باید از میان برود. غیر از این باور اساسی بسیار دشوار خواهد بود که فهرستی از عقاید مشترک آنارشیستها تهیه کنیم. آنارشیستها دامنه وسیعی از رویکردهای مبنی بر عدم وجود حکومت را در میان خود دارند.
همانطور که میتوان انتظار داشت، گروههای مختلف آنارشیست هریک به دنبال ارائه تعریفی از آنارشیسم، متناسب با رویکرد خاص خودشان به وجود، هستند. درست همانطور که هر فرقه از مسیحیان فرقه خود را تنها مسیحیت حقیقی میدانند و هر دسته از سوسیالیستها عقاید خود را تنها سوسیالیسم حقیقی میپندارند. نگارنده این مجموعه پرسش و پاسخ با دیدی بیطرفانه معتقد است که چنین اختلافات تاکتیکی بی معنایند و تنها در راه بحث بر سر مباحث اصلی ایجاد مانع میکنند.
**اصلا چرا باید به آنارشیسم اهمیت داد؟ **آیا آنارشیستها طرفدار هرج و مرج هستند؟
برخلاف بسیاری از ناظران تاریخ، آنارشیستها تهدید مشترکی را در پس تمام مشکلات بشر میبینند: دولت. تنها در قرن بیستم، دولتها بیش از صدمیلیون انسان را کشتهاند، چه در قالب جنگها و اسارتگاههای جنگی و چه در قالب قحطیهای انسان ساخته و این تنها ادامه روندی است که در طول تاریخ یکسره ادامه داشته؛ زیرا تقریبا از آن زمان که تاریخ مکتوب وجود دارد دولتها وجود داشتهاند. هر هنگامی که دولتها به وجود آمدهاند، به طبقه حاکم اجازه دادهاند که بر حاصل دسترنج توده مردم معمولی مسلط شوند و این طبقات حاکم عموما از منافع نامشروع شان برای تشکیل ارتش و به راهانداختن جنگ قیمت در جهت گسترش دامنه نفوذ خود استفاده کردهاند. در عین حال، حکومتها همواره گروههای اقلیت، ناراضیان و تلاشهای نوابغ و نوآوران را که در پی ارتقای سطح عقلی، اخلاقی، فرهنگی و اقتصادی بشر بودهاند تحت زور و فشار گذاشتهاند. با انتقال مازاد ثروت تولید شده به اقلیت نخبه حکومتی، دولت اغلب هر نوع انگیزه بلندمدت اقتصادی را در نطفه خفه کرده و در نتیجه مانع رهایی بشر از فقر شده؛ و در عین حال از آن ثروت مازاد کسب شده برای استحکام پایههای قدرت خودش بهرهبرداری کرده است.
اگر دولت عامل مستقیم این همه فلاکت و بی رحمی بوده، آیا بهتر نیست که گزینههای جایگزین آن را بررسی کنیم؟ شاید دولت شر لازمی است که نمیتوان حذفش کرد. اما شاید به احتمال بیشتر شری غیرضروری است که ما به زور آن را میپذیریم درحالی که جامعهای به کل متفاوت میتواند وجود داشته باشد و بهتر از حال هم باشد.
طبق تعریف، آنارشیستها تنها مخالف حکومتند و نه نظم یا جامعه. پرودون نوشت: «آزادی مادر نظم است، نه دختر آن.»، و اکثریت آنارشیستها این سخن را خواهند پذیرفت. به طور معمول، آنارشیستها خواستار حذف دولت اند از این رو که میپندارند جایگزین بهتری برای پیشنهاد دارند، نه اینکه هوس شورش کرده باشند. آنطور که کروپتکین گفت: «هیچ تخریبی متوجه نظم موجود نخواهد بود اگر در هنگام براندازی، یا منازعات منجر به آن، اندیشه اینکه چه چیزی قرار است جای آنچه برانداخته شود را بگیرد پیوسته در ذهن باشد. حتی نقد شرایط موجود ناممکن میشود اگر منتقد تصویری کمابیش روشن از آنچه که میتواند جایگزین دولت شود نداشته باشد. خودآگاه يا ناخودآگاه، نمونهای آرمانی در ذهن هرکس که به انتقاد از نهادهای اجتماعی میپذیرد شکل میگیرد.»
این نیروی ضد روشنفکری در آنارشیسم است که به هرج و مرج و شالودهشکنی به عنوان هدفی در ذات خود مینگرد. هرچند که ممکن است چنین تصوری میان اکثریتی از کسانی که خود را آنارشیست نامیدهاند رایج باشد، اما در ميان جریان فکری مهمی میان آنها که واقعا وقت صرف تفکر و نگارش در باب تئوری آنارشیسم کردهاند نیست.
**آیا آنارشیستها موافق براندازی خانواده، مالکیت و سایر نهادهای اجتماعی در کنار دولت نیستند؟
برخی آنارشیستها خواستار منسوخ شدن یکی یا بیشتر از این موارد شدهاند و برخی هم خیر. برای بعضیها همه این موارد تنها نمونههای دیگری از ستم و سلطه هستند. برای بعضی دیگر اینها نهادهای واسطهای حیاتی هستند که ما را از وجود دولت مصون نگاه میدارند. برای بعضی دیگر هم، برخی از اینها خوب و برخی بد اند؛ یا اینکه در حال حاضر بد هستند و باید اصلاح شوند.