از سلطه متن تا رهايي فهم

عوامل موثر بر رقابت‌پذيري بنگاه
جولای 27, 2012
سخنراني اثربخش
جولای 27, 2012

مطلب حاضر در نظر دارد به بحثي در باب آسيب‌‌شناسي آموزش فلسفه اسلامي بپردازد و اين نحوه فكري در جهان اسلام را مورد بررسي قرار دهد.

مولف بر آن است كه فلسفه اسلامي در عصري دچار ركود شد و بر فلسفه‌پژوهان امروزي است كه اين فلسفه را بارور ساخته و از ركود نجات دهند. اما نجات از اين ركود بر اساس چه شيوه و متدي خواهد بود؟ هدف اين جستار بازانديشي در سنت آموزش فلسفه اسلامي بر اساس شيوه آموزشي كتاب محور است. نويسنده با توضيح روش كتاب‌محور به بيان معايب و مزاياي آن مي‌پردازد.

منظور از روش‌شناسي،  آموزش،  توضيح و تبيين شيوه‌اي ارائه و تفهيم مطلب در دوره‌هاي آموزشي است. به‌دليل گستردگي و تنوع نظام‌هاي فلسفي و مشكلات ناشي از نوآور‌بودن فلاسفه،  ضمن دشوار‌نويسي و بديع‌بودن مفاهيم و اصطلاحات،  ارائه يك روش لازم‌الاجرا و عام دشوار و بلكه ناممكن و شايد نامطلوب است. از ميان مباحثي كه اساتيد فلسفه بر اساس تجربه آموزشي و پژوهش در اين حوزه به‌دست آورده‌اند،  6 روش زير را مي‌توان از يكديگر تشخيص داد:

1ـ روش آموزش كتاب‌محور
2ـ روش آموزش فيلسوف‌محور
3ـ روش آموزش موضوع‌محور (مسئله‌محور)
4ـ روش آموزش تاريخ‌محور
5ـ روش آموزش نظام‌محور و (مكتب‌محور)
6ـ روش آموزش تطبيقي

با اشاره به اين امر كه تقسيم بالا،  جامع و مانع نيست و تكرار مي‌كنيم كه به‌دليل ويژگي ذاتي فلسفه به مثابه معرفت بنيادين و برسازنده (نه دانشي مهارتي و فني كه بتوان با كتاب‌هاي معمولي آن را آموخت و آموزاند) گاهي در ميان فلسفه‌ها و جريان‌هاي گوناگون با تفكري مواجه مي‌شويم كه روش آموزشي خود را برمي‌سازد و آموزش و تعليم آن به شيوه‌اي خاص آن فلسفه محتاج است؛ چنين است آموزش حكمت شهودي  يا جريان‌هاي فلسفي اشراقي.

از آنجا كه بدنه فلسفه اسلامي بر اساس كتاب‌ها و آثار فيلسوفان به مثابه كار آموزشي در حركت بوده، در اينجا روش آموزش كتاب محور را مورد بررسي قرار مي‌دهيم و با ذكر نمونه‌هاي موجود،  به برخي فوايد و معايب اين شيوه آموزشي مي‌پردازيم:

روش آموزش كتاب‌محور

«آموزش فلسفه اسلامي همچون ديگر علوم اسلامي «متن‌محور» [كتاب‌محور] بوده است.»؛ بدين معنا كه در دوره‌هاي گوناگون آموزشي،  يكي از متون اصلي فلسفي،  به‌عنوان متن پايه انتخاب مي‌شده و آموزش بر اساس مطالعه سطر به سطر،  بخش به بخش يا فصل به فصل آن پيگيري مي‌شده است. در اين روش، استاد با احاطه كامل بر مطالب مندرج در كتاب،  با محور قرار‌دادن موضوعات آن پس از طرح موضوع اصلي،  به شرح و تفسير و تفهيم مطلب پرداخته و مي‌كوشد با ديگر امكانات آموزشي از جمله بحث و سؤال،  خواستن تحقيق از دانشجو و به‌نحوي درگير‌كردن او با مطالب مورد بحث، كيفيت آموزش را ارتقا دهد.

روش متن‌محور، چنانكه آمد،  در آموزش سنتي سابقه‌اي ديرينه دارد و تا سده‌ها،  اين روش تقريبا تنها شيوه موجود در آموزش فلسفه بوده است، به‌گونه‌اي كه همين شيوه با تغييرات مختصري در دانشگاه‌ها نيز اجرا مي‌شود؛ بدين معنا كه دانشجويان در مقطع كارشناسي، غالبا بعد از مطالعه اوليه كتاب «بدايه‌الحكمه» اثر علامه سيدمحمدحسين طباطبايي به آموزش يكي از 2 كتاب «نهايه‌الحكمه» يا «شرح منظومه حكمت» حاج ملاهادي سبزواري با عنوان «غرر الفرائد» مشغول مي‌شوند.

در مقطع كارشناسي‌ارشد نيز بخش‌هاي اندكي از كتاب‌هاي «الاشارات و التنبيهات» ابن سينا،  «حكمه‌الاشراق» سهروردي و «الشواهد الربوبيه» ملاصدرا تدريس مي‌شود و مقطع دكترا نيز به بخش‌هايي از كتاب‌هاي «الحكمه المتعاليه في‌الاسفار العقليه الاربعه» از ملاصدراي شيرازي و «الشفاء» ابن‌سينا اختصاص يافته است. آنچه آمد،  حالت ايده‌آل و آرماني آموزش متن‌محور است و در عمل به‌دلايل مختلف كه در ادامه مورد بحث قرار خواهند گرفت،  تنها به بخشي از متون مذكور پرداخته مي‌شود. روش كتاب‌محور كه شيوه اصلي و رايج تدريس فلسفه اسلامي به‌خصوص در حوزه‌هاي سنتي است،  به‌همراه خود،  مزايا و معايبي به همراه دارد كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.

مزاياي روش كتاب‌محور

الف‌- آشنايي مستقيم دانشجويان با متون فلسفي: شايد مهم‌ترين ضعف آموزش فلسفه غرب در ايران،  عدم‌آشنايي مستقيم دانشجويان با متون اصلي فلاسفه و خواندن متون دست‌چندم است. از مهم‌ترين فوايد روش متن‌محور در آموزش فلسفه اسلامي همين امر است؛ يعني دانشجو مستقيما با متن فيلسوف مواجه مي‌شود و ضمن درگيري با پيچيدگي‌هاي متن مي‌كوشد تا مفاهيم ابداعي فيلسوف را دريابد.

ب- يادگيري فلسفه به‌مثابه مهارت: در روش متن‌محور،  در كنار درگيري با متن اصلي و دريافتن دگرگوني‌هاي تغيير مفاهيم در نظام فلسفي هر فيلسوف،  دانشجو با فلسفه به‌مثابه يك مهارت آشنا مي‌شود؛ بدين معنا كه با خواندن شيوه‌هاي استدلال فيلسوف و كوشش او در اثبات ادعاهاي جديد،  ضمن كوشش در جهت تفهيم استدلال و احتمالا مخالفت با آن،  به انديشيدن واداشته مي‌شود و مهارت فلسفيدن مي‌يابد، به‌گونه‌اي كه از تفكر نمي‌هراسد.

ج- آشنايي با جهان فيلسوف: روش متن‌محور دنياي متني فيلسوف را به دانشجو مي‌شناساند و او را وامي‌دارد تا در كوچه‌هاي شهر كتاب‌ها به تجربه‌اي هرمنوتيكي و تفهمي دست يابد. اين مفاهمه كه بر اساس ديالوگ [گفت‌وگوي] خواننده [دانشجو] و نگارنده رخ مي‌دهد، در نوع خود تجربه‌اي زيباشناختي و ذوقي است،  ضمن آنكه دانشجو با زبان ادبي فيلسوف آشنا مي‌شود و پيچيدگي‌ها و احتمالا حيله‌هاي فكري او را بازمي‌شناسد.

د- نفي تقدس دروغين: فلسفه ساحت پرسش تازه است و به تعبير هيدگر، پرسش پارسايي انديشه. روش متن‌محور موجب مي‌شود كه دانشجو به دور از تقديس‌هاي بي‌جا و تخفيف‌هاي نابه‌جا كه احتمالا در كتاب‌هاي شرح و تفسير آمده است،  با متن اصيل به چالش برخيزد و جسارت پرسيدن بيابد كه اين البته به تقرير استاد بستگي فراوان دارد.

ه – زبان: زبان رايج فلسفه اسلامي همچون ديگر علوم اسلامي، عربي است و متون پايه اين شاخه به اين زبان نگاشته شده‌اند. روش متن‌محور ضمن آشنا‌كردن دانشجو با اين زبان،  او را در پژوهش‌هاي بعدي در اين حوزه ياري مي‌رساند،  ضمن آنكه او را با اصطلاح‌شناسي فيلسوف آشنا مي‌سازد.

معايب روش كتاب محور

انحصار روش متن محور،  موجب پديد آمدن معايب مهمي است كه در ادامه به برخي از آنها اشاره خواهد شد:

الف- فقدان درك كل نگر: در روش متن محور،  به‌دليل انحصار آموزش در يك متن،  دانشجو از درك كليت نظامي فلسفي،  تماميت آثار فيلسوف،  جايگاه او در جريان انديشه،  مكتب فكري او و پيامدهاي آن باز مي‌ماند و آشنايي با اين امور منوط به بازگويي استاد و توانايي او در اين امر است و اگرچه بيشتر موارد چنين تعليمي به نحو مختصر بازگو مي‌شود اما اين امر به صورت نظام‌مند و سيستمي صورت نمي‌گيرد و بخشي از برنامه آموزشي نيست.

ب – فقدان نگاه تاريخي: در شيوه متن محور، دانشجو با جايگاه تاريخي فيلسوف از يك‌سو و مسئله فلسفي از سوي ديگر آشنا نمي‌شود. «به دست آوردن تصور دقيق از يك مسئله فلسفي منوط به علم به نحوه پيدايش و تطور آن مسئله است.» هر مسئله فلسفي در برهه‌اي از زمان به دلايل مختلف معرفت‌شناختي،  جامعه‌شناختي، روانشناختي و… پديد مي‌آيد و در طول زمان از حيث موضوع نزاع،  تقرير و استدلال‌هاي له و عليه تغيير مي‌كند. همچنين سراغ ‌گرفتن از  زندگي فيلسوف و بستر تاريخي و اجتماعي زندگي او در جهان امر مهمي در پيدايش،  بررسي و پيامدهاي مفاهيم فلسفي است.

ج – فقدان نگاه ميان رشته‌اي: با وجود اقبال جديد و گسترده به مطالعات ميان رشته‌اي،  دانشجوي فلسفه اسلامي در آموزش متن محور،  از آشنايي با ديگر شاخه‌هاي معرفت بازمي‌ماند و همچنين در فلسفه نيز از آشنايي با انديشه‌هاي فلسفي و مطالعات مقايسه‌اي ميان آنها محروم است.

د – تنگ‌نظري: در روش متن محور،  تنها به يك يا چند اثر از يك فيلسوف خاص به‌عنوان شاخص تمام آثار او يا شاخص تمام يك مكتب يا جريان پرداخته مي‌شود و اين امر سبب مي‌شود دانشجو با ديگر آثار فيلسوف يا ديگر فيلسوفان آن جريان يا مكتب و يا ديگر جريان‌هاي فكري آشنا شود يا آنكه آن جريان‌ها را از چشم‌انداز و منظر فيلسوف خاص بنگرد. اين امر ضمن خطر مهم دگماتيزم و وابستگي فكري و از دست رفتن آزادي انديشه،  موجب مهجور ماندن بخش عظيمي از آثار فكري مي‌شود و گذشته از اين امر موجب مي‌شود كه دانشجو در‌نهايت يا صدرايي شود يا سينوي و يا… كه اين امر خطر مهمي براي استقلال فكري و بروز انديشه‌هاي نو است.

ه ‍- زبان مفيد و پيچيده: انحصار و اصرار در روش متن محور،  بدون در نظر داشتن ديگر شيوه‌هاي آموزش،  سبب ته نشست شدن اصطلاح‌شناسي (Terminology‌) فيلسوف خاص شده و به جاي پويايي زبان،  به ايستايي آن منجر مي‌شود.

و- فلسفه به مثابه متافيزيك: در برنامه آموزشي كتاب محور،  چنانكه اشاره شده متون انتخابي،  گذشته از قديمي بودن،  عمدتا به فلسفه به مثابه متافيزيك (مابعدالطبيعه) پرداخته‌اند و مباحث جديدتر و شاخه‌هاي نوين فلسفه چون شناخت‌شناسي،  روش‌شناسي و… در كتاب‌ها به صورت پراكنده است. اين امر سبب مي‌شود كه دانشجو بيشتر به هستي‌شناسي بپردازد و از آشنا شدن با پرسش‌هاي تازه بازبماند.

د- خطر مريد و مرادي: همچنان كه روش متن محور،  استعداد ياري رساندن به دانشجو جهت استقلال و جسارت فكري را دارد،  امكان آن هم هست كه شيوه معرفي متن به دانشجو سبب شود كه با متن به مثابه امري مقدس و دست نيافتني برخورد شود و چنان در ارزش‌هاي آن مبالغه شود كه دانشجو فيلسوف را چونان مراد درنگرد و در هر بار مراجعه با متن سعي كند با تاويل‌هاي متفاوت اشتباه‌هاي آن را پنهان كند.

ز- استاندارد نبودن متون براي آموزش: بسياري از متون انتخابي براي روش متن محور،  متن اصلي (original) بوده و فيلسوف اصيل آنها را نه به قصد آموزش كه به هدف طرح جديد يك مطلب نگاشته است.

ح- فقدان فلسفه‌هاي مرتبه دوم: « در روش كتاب محور كمتر اتفاق مي‌افتد كه در ذهن دانشجو پرسش‌هايي خطور كند كه از آنها با عنوان مسائل فلسفه ياد مي‌شود و اين امر سبب مي‌شود كه در برخورد با تفكرات جديد كه در مقام نقد فلسفه‌هاي مختلف از جمله فلسفه اسلامي برمي‌آيند حرفي براي گفتن نداشته باشد.» اين امر و عدم آشنايي با پرسش‌ها و پاسخ‌هاي جديد فلسفي به ايستايي فكر و انحصار بر تعليقه‌نگاري منجر مي‌شود.

ط- تقرير استاد: در روش متن‌محور،  از آنجا كه متن به ياري تفسير استاد خوانده مي‌شود،  امكان آن هست كه نگاه استاد،  تعلقات فكري او،  برجسته كردن برخي مطالب و ناديده انگاشتن ديگر موارد به كژتابي متن منجر شود. اگرچه در تدريس فلسفه،  از تاويل متن گريزي نيست اما ضوابط اين امر براي سطوح مختلف آموزشي و هدف آموزش متفاوت است؛ به عبارتي معناي آموزش فلسفه ابن‌سينا با مطالعه انتقادي او و مقايسه ابن‌سينا با ديگر فلاسفه متفاوت است و جايگاه هر يك از اين مباحث متناسب با سطح فهم دانشجو فرق مي‌كند.

]]>

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *