چرا بازارهای آزاد عامل ایجاد نابرابری نیستند؟

ارتباط شخصيت با ميزان استرس
جولای 27, 2012
ارتباط رشد و توسعه اقتصاد با چگونگي مصرف
جولای 27, 2012

فیلیپ وایت
مترجم: علی کیوان پناه
اكثر اروپایی‌ها معتقدند اصلاحات اقتصادی لیبرال با عدالت اجتماعی ناسازگار است. مردم ایالات متحده و انگلستان معتقدند که آنها بازارهای آزاد و نیروی کار بیشتری برای محصولات نسبت به ساير كشورهاي اروپایی دارند و به این دلیل نابرابری، فقر و درآمد بیشتری هم دارند. بنابراین کشورهای اروپایی با یک انتخاب روبه‌رو هستند.

 

آنها می‌توانند بازار محصولات و نیروی کار خود را آزاد کنند و یا اینکه در مقابل نئولیبرالیسم آمریکایی و بریتانیایی مقاومت کرده و انسجام اجتماعی خود را حفظ کنند.
اما این موضع که آزادسازی بازارها باعث افزایش بی‌عدالتی اجتماعی می‌شود، براساس شواهد صحیح نیست. انگلستان مشخصا داراي سطوح بالاتری از فقر و نابرابری نسبت به آلمان و فرانسه است. اما اشاره به این مطلب استفاده سلیقه‌ای از شواهد برای رسیدن به یک نتیجه معين است. اگر رابطه قوی بین آزادسازی بازار و نتایج اجتماعی وجود داشت، الگوی آن باید در تمام کشورهای اتحادیه اروپا دیده می‌شد، نه فقط در گروهی از آنها که با دقت انتخاب شده‌اند.
آیا چنین الگویی قابل تشخیص است؟ خير. يك كشور از اتحادیه اروپا که کمترین میزان فقر و نابرابری اجتماعی و همچنین کمترین نرخ بیکاری بلند مدت را دارد، دانمارک است. دانمارک کشوری است که بازار محصولات آن رقابتی است و قوانین کار آن کمترین محدودیت‌ها را دارند. از سوی دیگر کشورهایی که بدترین بازخوردهاي اجتماعی را دارند (یونان، ایتالیا و پرتغال) دارای قوانین محدودکننده بسیاری در بازار محصولات و نیروی کار نیز هستند. به نظر می‌رسد آزادسازی چندان با عدالت اجتماعی در ارتباط نیست، همانطور که به نظر می‌آید که دخالت دولت و تنظیمات بازار هم نمی‌تواند موجب ایجاد عدالت اجتماعی بیشتر شود.
بنابراين چه چیزی این تفاوت‌ها در نتایج اجتماعی را توضیح می‌دهد؟ شاید یک پاسخ مرتبط با هزينه‌هاي مختلفي است که توسط دولت‌ها در این زمینه صرف می‌شود. سرمایه‌گذارهای اجتماعی در کشورهاي تساوی‌گرا مانند کشورهای شمال اروپا مشخصا بالاتر خواهد بود. اما این مقدار در فرانسه، کشوری که نابرابری‌ها در آن بیشتر به چشم می‌آید هم دقیقا به همین میزان بالا است. همچنین این مقدار در انگلستان درست به‌اندازه هلند بالا می‌باشد. برخلاف تصورات عمومی، انگلستان تحت حکومت اقلیت سنگ دل نیست!
اروپای شمالی و هلند بیشترین نتایج اجتماعی تساوی گرایانه را دارند و علت آن ایجاد مساوی‌ترین شرايط تحصیلات توسط این کشورها است. رابطه بین برآمدهای تحصیلی و اجتماعی در تمام اتحادیه اروپا قابل‌توجه است. آن دسته از مردم که از تحصیلات سطح دوم (راهنمایی)برخوردار نمی‌شوند، بیشتر در خطر فقر قرار دارند. علاوه برآن، افرادی که میزان تحصیلات بالاتری دارند، شانس بیشتری برای پیدا کردن شغل دارند: نرخ استخدام اروپاییانی که تحصیلات دوره‌ سوم را با موفقیت گذرانده‌اند 80‌درصد است، در حالی که این نرخ برای افرادی که نتوانسته‌اند تحصیلات مرحله دوم را به پایان برسانند، در حدود 50‌درصد است.
ویژگی تحصیلات در اروپای شمالی چیست؟ تا حدود زيادي این مطلب مرتبط به کیفیت است. یک فرد 15ساله در اروپای شمالی دارای مهارت‌هاي ادبیات و ریاضیات قوی‌تری نسبت به فردي است كه در جنوب اروپا زندگي مي‌كند؛ اما دوره‌ مدرسه رفتن هم به همین اندازه داراي اهميت است. در دانمارک، فنلاند و سوئد، 90‌درصد افراد 25 تا 34 سال تحصیلاتی بالاتر از مرحله دوم دارند و 40‌درصد از آنها به دنبال ادامه تحصيلات هستند؛ در حالي كه در پرتغال‌ درصدهاي مرتبط 43‌درصد و 19‌درصد و در یونان 57 و 25‌درصد هستند.
در مورد انگلستان چطور؟ سرمایه‌گذاری عمومی در تحصیلات در حدود 6‌درصد توليد ناخالص داخلي است. چیزی نزدیک به میانگین کشورهای عضو اتحاديه اروپا در این امر. نتایج گیج‌کننده هستند. مطالعاتی که توسط‌سازمان همکاری اقتصادی و توسعه انجام شد، نشان می‌دهد که سطح دانش ادبیات و ریاضی در آلمان به مقدار مشابه انگلستان است (بالاتر از فرانسه). بسیاری از مطالعات بین‌المللی، علاوه بر این، دانشگاه‌های بریتانیایی را در اروپا بهترین می‌دانند. پس مشکل چیست ؟ پاسخ آن است که در انگلستان از هر 4 کودک یک نفر مدرسه را پیش از اتمام دوره‌ دوم ترک می‌کند.
به طورخلاصه، بر اساس مطالعه‌ای که ما انجام داده‌ایم، به نظر می‌رسد نابرابری‌ها در بریتانیا بیشتر با ترک مدرسه قبل از پایان دوره‌ دوم مرتبط باشند تا خصوصی‌سازی و قوانین آزاد کار در این کشور. اگر این مطالعه درست باشد، دولتمردان بریتانیایی با یک وظیفه سخت برای کاهش نابرابری‌های اجتماعی از طریق سیستم مالیات گیری و سوددهی روبه‌رو هستند. این مطالعه همچنین نشان می‌دهد کشور‌هایی که با نرخ انصرافی‌های زیاد در مدرسه روبه‌رو هستند، بیش از همه در معرض خطر نابرابری‌های اجتماعی و مالی منتج از جهانی‌سازی و تغيیرات تکنولوژیکی هستند.
مدت مدیدی است که تحصیلات به عنوان عاملی تعیین‌کننده در خلق ثروت در یک جامعه مطرح است. به نظر می‌رسد چین و هند بیشتر با اقتصاد جهانی یکپارچه شدند و از تقسیم بندی جهانی کار نفع بردند، این امر سبب شد که همبستگی و یگانگی اجتماعی در این کشورها بسیار افزایش پیدا کند. از سوی دیگر باید به خاطر داشت که کشورهای اروپایی که عملکرد سیستم آموزشی آنها ضعیف باشد، بیشتر در معرض خطر نابرابری‌های اجتماعی هستند.

]]>

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *